هنرکده

هنر صنایع دستی

هنرکده

هنر صنایع دستی

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

کباب سنتى بناب

بنیانگذار کباب به شیوه سنتى بـــــنــــاب شخصى به نام حاج صمد بوده کــه حدود یک قرن پیــش در بـــازار اوزون بــــــــــازار ( راسته بازار ) مغـازه داشـت و معروفیت کبــاب بناب از مغـــازه ایشان شروع شده است .

البته در معروفیت این نــوع کبـــاب عوامل متعددى تاثیر گــــــــذار بوده انـد که از این عوامل مى تـــوان به نوع گوشت , طریقـه استفاده از پیـاز خورد شده , نــوع و روش مـــورد استفاده در پخت کباب , نوع کنـده و غیره اشاره کرد.

البته وجود کاروانسراها در زمــان قدیم در بناب در معروفــیـت این نــــــوع کباب بی تاثیر نبوده اند . ایــــن کاروانســـــــــراها قـدیمــاُدر بناب وجود داشتند و مسافران جهت استراحت و خوردن و آشامیـدن در آنجـــا اطراق میکردند .

روشى که کبـاب بنــاب را از دیگــر شیـــوه ها متمایــز میکــــند ساطـورى بـــودن آن است که بــــه شـیوه سنتى انجام میگیرد , البته به غیـر از این مسئله دلایـل دیگرى نیــزوجود دارند که به لذیذتر شـــدن کباب بناب مى افزایند که به شـرح ایــــن دلایل مى پردازیم :

گوسفند قیزیل قویون که در دامنــــه هاى سهند پرورش مى یابــــد از دیرباز معـروف بوده و گوشــت آن بسیار لذیذ میباشــد و کبابیهــــاى بناب معمولا سعى میکننـــد گوشت مورد نیــاز خود را از این نوع تهیــه

کنند .

گوشت آماده شده به هیچ وجه به چـــرخ گوشت داده نمیشود بلکه با ساتور بصورت سنتى بر روى کنده گردو ( نوع کنده بایــد مرغوب باشـد و از این لحاظ کنـده گــردو انتخـاب میشود که استحکام بیشترى داردو خرد نمیشود ) کوبیده میشود .

سعى میشــــود از گوشت نرم استفــاده شود ( ایـــــــــــــــن خاصیـت را گوشـــت گوسفندهاى بنـاب دارند ) و فیله نیز براى افزودن طعم کبـــاب به آن اضافه میشود .

به گوشت کوبیــده شده برعکـس کبابهاى دیگر به هیــچ وجه جــوش شـیرین اضافه نمیشود بلکه بـعد از کوبــیــده شــدن به مدت 15 _20 دقیقـه به همـــــــــان حالت میمانــد تا خود را بگیرد .

پیاز مورد استفاده براى کباب ابتـدا بصورت سنتى روى کنده خردشده و سپـــــــــس آبگیرى میشود .

پیاز آبدار باعث سیاه شدن گوشت کبـــاب میشود , البته اگر بلافاصــله استـــــفاده شود طعم خوبــــى هـــم دارد ولـــى در صورت سفارشى بهتر است که آبگیـــرى شود .

در کبـاب بناب براى پخت از زغـــــال چوب و بادبزن دستــى اســـتفـاده میشود که باعث لذیذتر شـــدن آن میشود .

ناگفته نماند که وزن کبـــاب بنـــاب میتواند از 80 گرم (سیخ کوچک) تا 600 گـــــــــرم (سیخ بزرگ) متغیر باشد البته در وزنهاى 150 , 250 , 300, و 400 گـــــــــرم نیز به دلخـــــواه پخـــت میشود .

اصول بهداشتى کباب بناب

در این رابطه بایستى گفت که روى کنــده هر بــار بعد از استفــاده بوسیله پاشیدن نمک بر سطــح آن و کشیــــــدن کاردتک یا ساتـور بر روى سطح کنده بـــــراى زدودن ضایعـــات گوشت قبلى ضـــــدعفـونى و ایــــن مسئله باعث بهداشتــى شــدن و بالا رفتن کیفیت کباب میگردد.

پارکها و مناطق گردشگر ى بناب

برای هر نفر در شهر بناب هفت متر مربــع فضای سبز وجود دارد که به نظر میرسد در آینده ای نزدیک این مقدار افزایش یابد.

اولین پارکی که در شـهر بناب احداث شده است پـــــــــــارک ملت میباشد که در دوره شهرداری آقـای رحیمیان با همت ایشان و یاری مردم احداث گردیده است .

وسعت این پارک 35 هزار متـــر مربع است که شامل شهر بازی و فضای سبز میباشد . در قسمت فضای سبز پارک , درختــــانی چون کاج , سرو , چنار , علر علر , افــــرا , نارون , بید مجنون , بید معمولی , کاتالیـا , زبان گنجشک و اقاقیان و گلهایی چــــــون جعفری , درخشنده , بنفشه , کازانیـــــا , مارقریت , شب بو , شاه پسند , قزلـــی , همیشه بهار , اختر و ... وجود دارد درختچه های این پارک که از مرغوبتــــــرین درختچه های این منطقه میباشد و با آب و هوای شهر بناب و اطراف آن سازگــــــاری بیشتری دارد بیشتر ار انواع رز , اسپیره , توری , ارغوان , بوداغ , ابریشم , خطـمی درختی , به ژاپنی , گلی سن , نستــرن , زرشک و برگ نو میباشد .

در قسـمت دیگر این پارک , یعنـی در شهر بازی , دستـــــــگاههایی چون چرخ و فلک , ماژیک رایت , قو , آپـــلو , سرسره , النگ دولنگ , تاب , زمین اسکیت , آلاچیق و ... وجود دارد که زمینه شادمانی کودکـــــان را فراهم می کند.

غیر از پارک ملت که در بلوار رسالت واقــــع شده است حدود هشت پارک دیگـر نیــز در بناب وجود دارد که ما به ذکـــــر نام و آدرس آنها بسنده کرده ایم .

1_ پارک کوثر واقع در خیابان آب

2_ پارک آزادگان واقع در کمربندی چمران

3_ پارک فرهنگ واقع در شهرک فرهنگ

4_ پارک ساحلی میدان بسیج

5_ پارک کاملو واقع در کرد کندی

6_ پارک طالقانی واقع در خیابان طالقانی

7_ پارک جنگلی واقع در کیلومتر دو جاده بناب _ تبریز ( ناتمام )

8_ پارک خیابان آب واقع در خیابان آب

بناب شهری است که در جلــگه واقع شده واز سمتـــی به سواحل زیبای دریاچــــــه اورمیه و از سمـــــــــت دیگر به منـــــاطق کوهستانی قره قشون مشرف میــــشود و به همین دلیل دارای مناطق گردشگری زیادی است که به توضیح چند مورد از آنها میپردازیم :

الف _ کوه های قره قشون :

منطقه کوهستانی قره قشـــــــون دارای چشمه آب , منابـــــــــع طبیـــــعی فراوان وکوههای زیبا و سرسبزی چون علی پنجه ( ال پنجه ) میبــــاشد . در خصــــــوص این منطقه باید گفت که شهــــــرداری بناب در آینده ای نزدیک , در نظر دارد در این محـــل شهرک توریستی ایجاد نماید.

ب _ قیزلار قلعه سی :

منطقه قلعه دختـــــر ( قیزلار قلعه سی ) یکی دیگر از مناطق زیبای شهرستان بناب میباشد که در حوالی توربه ( تربت داغی ) بالاتر از روستای تازه کنـــد زوارق قرار دارد که دیدن و تماشای منظره های سرسبز و زیبای آن میتواند لذت بخش باشد .

ج _ توران دره :

یکی دیگر از زیباترین مناطق گردشـــــگری بناب دره توران ( توران دره ) میبــــــاشد که بالاتر از روستای قیماسخان در نزدیــــــکی روستای توتاخانه واقع شده است .

این منطقه دارای باغــــهای سرسبــــــز , طبیعی و بسیار زیبا میباشد و همین باعث شده که آنجا به یک گردشگاه توریستی در دامنه کوه سهند تبدیل گردد. .

ضمنا وجود چندین غار تاریخــی چون , غار قویونلار و غار چاخماخلار معروفیــــــت این منطقه را دوچندان کرده است .

د _ روستای باستانی و تاریخی سور :

از دیگر مناطق توریستی بناب میتــــوان به روستای سور اشاره کرد که اطلاعات کامل مربوط به این منطقه را میتوانید از قسـمت میراث فرهنگی این نرم افزار بدست آورید.

ه _ روستای قره قشلاق :

روستای قره قشلاق شهرســـتان بناب در فاصله 15 کیلومتری جنوب غربــی بناب و در مسیر ترانزیتی بناب _ میانــــدوآب واقع شده و یکی از مناطق حفاظت شده کشور محسوب میشود این روستا که به زیستـگاه ( قوام شاهی ) معروف است , قبل از خشک سالیــــــهای اخیــــــــــر یکی از بزرگترین تفرجـگاه های ساحلی دریاچه اورمیه بوده که ســـــــالانه هزاران تن از ساکنان شهــــرهای اطراف و استانهای همجوار برای تماشــــای چشم اندازهای بدیع آن و تهیه عکس و فیـــلم از حیات وحش منحــــصر به فرد آن راهی این روستا میشدند .

این روستا با توجه به موقعیـــــــــــت خاص جغرافیایی و وجود تالابها و سواحل شنــی و گززارهای انبوه ماَمن هزاران نوع از گونـه های نایاب مرغان دریایی نظیر میش مرغ , تنجه , قو , غاز , کاکائــــــــــی , حواصیل , باقرقره , فلامینگو ,مرغابی , درنا , سونا , آنقوت , باگلان , کبک چیل , اگـرت , اردک , کله سبز , خوتکا , چنــگر , اردک ارده ای , کبوتر , فاخته و عقاب و دیگر پرندگـــــــــان بومــــی و مهاجر بوده است که در ایـــــــن سواحل امن و جزایر نزدیک و بوته زارهـــای آن به تخمگذاری می پرداختند . در واقـــــع این قسمت از حاشیه دریاچه اورمیه را می توان بهشت پرندگان نامید .

این زیستگاه بزرگ که سطحی به وسعــت 48000 هکتار را در بر می گیرد از گذشتــه های دور دارای پهناورترین جنگلهای گــــــز بوده که وجود آنها در ایجاد شرایط مطلوب و طبیعت مساعد و تنـــــظیم اکوسیستــــم محیط نقش بسیار مهمـی داشته بطوریکه در بهار و تابستان هر سال پذیــرای هزاران دسته از پرندگان مهاجر شمال ( روسیــه , دشت سیبری ) و جنوب بوده است .

ولی متاسفانه باید گفت بر اساس گـزارش اهل محل , این زیستگاه معـروف به عــلت کاهش نزولات جوی , عقـــــب نشینـــــی تدریجی آب دریاچه اورمیه و افزایش غلظت آن برای زیست پرندگان و دیگر حیات وحش و عدم توجــــه برخی مسئولیــــن ذیربط و تخریب و تجاوز اهالی منــــطقه در ارتباط با تبــــــــدیل مراتع و قطع درختـــان و اشجار بخصوص گونــــــه های با ارزش گز اکثــــر پرندگان نـادر و زیبای تالاب شمــــــال غرب کشور کـــــوچ کرده و یا از بین رفته اند و در واقع میتوان گفت زیستگاه مذکور با فاجعه بزرگ که هـمان انقراض نسل حیات وحش است مواجه میباشد .

ورزشگاه ها و فعالیتهاى ورزشى شهرستان بناب

در این قسمت سعِى شده اســـت بصورت خلاصه وار توضیحاتى در مــورد ورزشگاهها و فعالیتهاى ورزشى دراین شهــــــــر داده شود .

شهرستان بناب نسبــــــت به وسعــــت و جمـــعیت خود از امکانات ورزشــــى نسبتا خوبــــى برخوردار اســــــت واین امکــانات در سایـــــــه حاکم بـــودن فرهنگ ورزشى بر مردم شهرستـان بناب بوجود آمده است البتـــــــه تلاش مسئــــولان محترم را نیز نمى تـــــوان نا دیده گرفت. در این قسمت سعــــــى شده است توضیحات مختصرى در مورد فعالیتهاى ورزشى این شهرسـتان و همچنین بعضى از ورزشگاههـاى مهـــم بناب که در حال حاضر مورد استفــــاده قرار گرفته اند و یا در حال ساخـت مى باشنـــد نام برده شود. شهرستان بنـــــاب داراى 6 ورزشگاه مـى بــــــاشد که مشخصات آنها به شرح زیر است:

1_ مجتمع بزرگ چنـــــد منظــــــــوره بناب داراى زمین هاى فوتبـــــال. تنیس, والیبال بدمینـــتون و سالن سر پوشیــــــده 3000 نفرى

مکان: بعد از پلیس راه بناب_تبریز

2_ اســـــتادیوم شهید بهشتــــــى 1500 نفرى

سال احداث: 1372

مکان: بلوار کوى لاله

3_ سالن 1200 نفرى بـــانوان واقـــــــع در استادیوم شهید بهشتى

4_ سالن 500 نفرى تربیت بدنى واقـــع در اداره تربیت بدنى

5_ سالن تختى با ظـــرفیت 1200 نفر واقع در شهرک فرهنگ

6_ سالن سرپوشـــــــیده خوشه مهـــــــر استاندارد تمرینى واقع در خوشـه مهر

ورزشـکاران شهرستان بناب در رشته هاى مخـتلف ورزشى از قبیل هیئتـــهاى رزمى همگانى. فوتبال. کوهنــــوردى. باستانى. وزنه بردارى. شنا.ژیمناستیک . والیبـــــال. شطرنج. تنیس روى مــــــــیز. دوچــــرخه سوارى. جـــــــــودو. و وشوو فعالیــــــت دارند البته در این میان حضـــور بانــــوان در رشته هاى ورزشى از قبیـــل والیبـــــــال. کاراته و امادگى جســـــمانى. ژیمناستیک. تنیس روى میز و... را نمــــى توان نادیده گرفت چرا که بیش از 300 ورزشکار زن در این رشـــــته ها بــــــصورت مداوم در فعالیتند.

در طى ســـــــــــــالها فعالیت ورزشــــــى افتخارات و مقام هاى قـــهرمانى متعددى براى ورزش بنـــــــاب در سایــــــه تلاش و همت ورزشکاران در سطــــــح استـانى و کشـورى بدست آمده است که ذکر تمامى مقامات کســــب شـــــــده توسط قهرمانان اولا نیاز به اطلاعـــــــــــات موثق دارد که متاسفانه در دستــــــــــرس نمیباشد .

نگاهى کوتاه به فرهنــگ دوچرخه سوارى در بناب

شهرستان بناب در جلگه بسیـار مســـطح دریاچه اورمیه قرار دارد و شاید بتوان گفـت یکى از عوامـل اصلى دوچرخه سوارى در ایــــن شهرستان هموار بودن آن اســـــت دوچرخه هاى این شهرستــــــان بیشتــر از نوع هرو , یاماهـــــا , سـه مــــــار و ... میباشند و بر اســـــاس آمار احتمالى بین 28 هزار تـــــا 32 هـــــزار دوچـــرخــــه در ایــــــــن شهرستان وجود دارد .

چند سال پیش شهردارى بنــــــــاب براى سهولت برگرداندن دوچرخه هاى گمشده , اقدام به شمــاره گذارى دوچرخـــــه ها نـــمود ولــــى تنها شش هزار دوچرخـــه شماره گذارى شدند .

بر اساس یک آمارگیرى در حـدود 39 درصد مردم یعنى بیش از یک سوم آنهــــــــــا از دوچرخه استفــــاده میکنند.

رکــاب زنان در بنـــاب از شـــش ســـالـــه تـا هشتـــادســالـــه در نــــوســـاننــــد و دوچـــرخه ســــوارى پیـــــرمردان در ایــن شـــهر امــرى عادى است . بیـــشتـــــر اهالــــى از دوچرخه براى رفت و آمـــد به محل کســـب و کــار روزانه خود بهــــــــره میگیـــرند اما بیشتـــــــریــن تـعـــــــــداد دوچرخــــه ســــــواران , بین رده سنى 15 تا 30 سال هستند .

با اینکه بناب یک شهر مذهبى و سنتــــى است با این حال دخترها نیـز تــا ســن 12 سالگــى اجازه دارند تـا سر کوچـــــه ها و خیابانها براى خریـد هـاى جزئى دوچــرخه سوارى کنند .

رفت و آمد دوچرخــــــــــه ها در سطــــح شهر بیشتر هنگام صبــــــح و غـــــــروب , یعنــــــــى به هنگــام عزیمت مــــــردم به محل کسب و کارو منزل دیده میـــشود کمتــریـن میــزان بهــره گیـرى از دوچرخه نیـز مربـوط بـه ماههـاى دى و بهمــــن به علت یخبندان و برف سنگین است , امــا در دیگر ماههـاى سال , دوچـرخه هـا بــه و فور در سطح شهر رفت و آمد میکننـد.

بیشـــــتـــرین تعـــداد دوچــــرخــــــــه را در روزهــاى عــادى در پـــارکیــگ مدرسه ها ,ادارات , کــارخانه ها و بــــــــــازارهــا مىتـــوان یـافت و در روزهــاى تعطیــل و جمعه نیــز در پارکینگ سینما و پـــــارک و مساجد میتوان مشاهده نمود .

روزانــه بسیــارى از جـوانـان و نــوجـوانــان روستـایــى به قصد تحصیل و کارهاىدیگر با دوچرخه در حــال رفت و آمــد بین شـهر و روستا هستند.

انگیزه هاى استفاده از دو چرخه:

1_ دوچرخه به عنوان یک وسیله نقلیه

الف_ وسیـله نقلیــه شخصـى :

مهمترین کارکــردى که دوچرخه در بنــــاب داردوسیله اى براىحمل و نقل شخصـى است. همه روزه معلمــان , کارمنـــدان , بازاریان , کسبه و کشاورزان براى رسـیدن به محل و کار خود از دوچرخه به عنــــــوان وسیله نقلیه راحــت و مناسب استفاده میکنند.

بـزرگتــرین مـزیت دوچرخه کاربـــــرد آن در شبکه معابرشطرنجى در هر نقطه شهــر , از خیـابــانهــاى وسیع گرفتــــــه تا کوچه هاى باریک و مارپیچى مى باشد.

ب_ دوچـرخـه به عنـوان وسیله نقلیه باربر :بسیارىازشهروندان همچنین ازدوچـرخه به عنوان یک وسیله بــاربــر نیـز استفــاده مى کنند بدینصورت که اکثر دوچرخـــه ها داراى تــرک بند منـاسب براى حمـل بـــار هستند و حتــى روى بعضــى از تـرک بند هـا خورجین هم سوار مى کننـــــــــد که براحتــى بــراى حمل بــار مى تــوان از آن استفــاده کرد . دوچــرخـه هـاى معمولى با اندازه 28 مى توانند تـا سقــــــــف 100 کیلـوگرم بار حمل کنند.

2_ دوچـرخــه وسیله اى بـــراى تفریح:

دوچرخه وسیله اى سالم وراحت بـــــدون آلودگــى صوتى و محیطى اســت. بسیــارى از جــوانــان و نوجوانان در ایـــن شهر از دوچرخه بــراى گذراندن اوقــــــات فراغت خود استفــاده مــى کننـد . معمــولاً افرادى که به قصد تفریح دوچرخه ســوارى مى کنند مقــاصدشان باغهـــــا , مـزارع , سواحل دریاچه ارومیـــــــه یــا کــوههاى اطراف مى باشد.

در میــان جوانــان و نــــوجوانان این شهــر یک نــوع بـازى عـامیانه با استــــــفاده از دوچرخه بنام سالدى سالدى وجـــود دارد در ایـن بـازى چنـدیـن دوچـرخـه ســوار بـا هم شرط بندى مى کننــــــــدکه سوار بر دوچرخـه طــورى در مقـابــل هم دوچرخه خـود را متـوقف کنند که بـدون اینـــــــــکه پـاهـایشـان به زمین بخــورد, دوچـرخـــــه ســوار مقـابل کنترل خــود را از دســــــت بـدهد و پـایش را به زمیـن بـگـذارد , ایــن عمل آنقدر تکرار مى شود تا فرد پیـــــروز میدان مشخص شود .

3_دوچــرخــه وسیلـه اى بــراى ورزش:

سحــر گــاهــان و سپیده دمــان بعضى از شهروندان و جوانان با دوچرخه براى ورزش و بدنسازى دور تادور شهر را رکاب میزنند .

دوچــرخــه ســوارى از ورزشهاى ســالــم و مفیــد بـــراى تقــویت عضلات و ماهیچه هاى پـا است و تــاثیــرى عمیــق بــر سلامت جسمى و روحى افراد دارد .

عوامل فراوانى دوچرخه در بناب

1_ عامل جغرافیایى

2_ نوع معمارى

3_ عامل اجتماعى

4_عامل اقتصادى

همایش بزرگ دوچرخه سوارى در بناب

همایش بزرگ دوچرخه سواری در بنـــــاب همه ساله با یـک حـرکت بـزرگ فرهنگـى ورزشـى با حضور انبوه دوچرخه ســـواران به عنـوان پیام آوران شهر سالـم در ایـــن شهرستان برگزار میشود .

این همایش به منظور ارج نهادن به فرهنگ دوچرخه سوارى جهت مبارزه با آلودگــــى هوا و تجلیل از دوچرخه سواران به عنـوان )بناب شـهر دوچـــــــــرخه ( ازســــــوى شهردارى, تربیت بدنــــــــــــى و شوراى اسلامى شهربا همکارى سایر ادارات و صدا و سیماىمرکز استـان آذربایجـــــــان شرقـى همه ساله در ایــــن شهر برپــــا میشود .

دراین همایش همه ساله بطور متوســط بیش از 13 هزار دوچـرخـه سـوار کــودک نـوجـوان و جـوان, بزرگســال و کهنســال در مسـیر تعیین شده بطــول 4 کیلــومتر از مبـادى شهید رجـایـى و خیابـان باهنـر تا استادیــوم ورزشـى این شهرســــــتان رکاب میزنند .

در پایـان به صد نفــر از دوچـرخـه سـواران جوایزى به قید قرعه اهدا میشود .

تا به حال هفت دوره از این همایـــــش در بناب برگزار شده است .

سرزمین پردیس ها ( باغات فراموش شده فردوس )

چنانکه از این سروده برمی آید ، کلمات سراب ( سر + آب ) و بناب ( بن + آب ) ، معمولا در کنار هم ظاهر شده و به آغاز و پایان چیزی دلالت دارد . پس می توان پذیرفت که کلمات سراجوی و بناجوی دو کلمه متقابل بوده و به ترتیب به بخش علیا و سفلای رودخانه اطلاق می گردیده است .

بناب در لغت عمق آب و انتهای آب و مقابل سراب است . این کلمه به معنای میناب هم آمده است ( فرهنگ معین ج اول ص 280 ) ، واژه میناب در دایره المعارف جغرافیائی گازاهیر ( چاپ انگلستان به سال 1920 م ) " فردوس " و " مینو " معنی شده است .

برای روشن شدن مطلب که به بناب می توان عنوان فردوس ( پردیس ) را بخشید و به گمانی در گذشته های دور چنین لقبی داشته ، به سراغ تاریخ فردوس از دکتر محمد جعفر یاحقی می رویم که با استناد به منابعی چون برهان قاطع ، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی و پژوهشی در شناخت باغ های ایرانی از علیرضا آرین ، چنین می گوید : " کلمه فردوس در اصل فارسی بوده و در زبان ایران باستان از دو جزء " پریوان " ( Parivan ) یعنی موقعیت و پیرامون و " دیزه " ( Deaza ) به معنای دیوار و حصار کشیدن ایجاد شده است که در زبان آن روزگار " پریوان دیزه " و در اصطلاح امروزی " دیزه پروانه " نامیده می شود .

این عنوان در عصر هخامنشیان بر باغ های محصور و دیوار کشیده ایرانی به ویژه به باغات انگور و تاکستان ها و پالیزها اطلاق می شده است و در زبان مادی به صورت " پری دیزه " ( Pari Deaza ) رایج بوده است . بعد ها در زبان پهلوی و فارسی دری به صورت پالیز و پردیس باقی مانده است و وقتی که به زبان های غربی رفته است ، در یونانی به صورت " پارادیسوس " ( Para Diosas ) در انگلیسی " پارادایز " ( Paradise ) و در فرانسوی " پارادایس " ( Paradis ) تلفظ شده است و با فرم معرب " فردوس " در قرآن مجید ( سوره کهف آیه 107 ) و متون اسلامی به معنی " بهشت " به کار رفته است .

بنابر این منظور از فردوس ( پردیس ) همان باغات و تاکستان ها و پالیزهای سرسبز و زیبای دوره هخامنشیان و مادها بوده که از آنها به نام بهشت و مینو یاد شده است .

امروزه با گذشت ده ها قرن از آن روزگار ، آیا می توان نمونه ای از باغات حاصلخیز و یادگاری از پریوان دیزه یا دیزه پروانه یا دیزه پریوان ( دیزج پروانه از دهستان های قدیمی و باستانی بناب ) را در کران دشت زرخیز ایران زمین پیدا کرد ؟ و عظمت و شکوه جالیزها و باغات ایران باستان را بار دیگر احیا نمود ؟

شاید تنها یادگار و آثار بر جای مانده از نام و نشان آن تاکستان ها و پالیزهای عهد باستان ، همان باغات محصور دیزه پروانه ( دیزج پروانه ) ، روستای قدیمی بناب باشد که امروزه در 6 کیلومتری شرق بناب واقع شده است .

  • zakaria aghapour

گرمابه های بناب

یکی از مهمترین ویژگی های شهر بناب ، مساجد تاریخی و قدیمی این شهر است که هر بار با حضور در این مساجد و تماشای این همه خلاقیت و بداعت که جملگی به خاطر عشق به خدا پدید آورده شده اند . معنویتی خاص به انسان دست داده و روح را صیقل می دهد .

مردم بناب به خاطر اعتقادات بی ریا و پاکی که دارند و به این اصل واقف هستند که برای حضور در درگاه پروردگار باید پاک بود و مطهر ، مقدمات این امر را در هنر زمان فراهم آورده اند و برای تامین این منظور در کنار اکثر مساجد اصلی و قدیمی این شهر ، گرمابه هائی را احداث کرده بودند تا نمازگزاران بعد از تطهیر خود به این مکان مقدس قدم گذارند . خوشبختانه تعدادی از این گرمابه ها هنوز به همان صورت اولیه خود باقی مانده اند . اما متاسفانه اکثر آنها تخریب و از بین رفته اند .

گرمابه مهرآباد در کنار مسجد مهرآباد ، گرمابه میدان در کنار مسجد میدان یا گزاوشت ، گرمابه فتح الله ( حاجی بدلی ) در کنار مساجد قرمز ، زرگران ، شیخ ، گرمابه قاضی در کنار مسجد کبود ، اسماعیل بیگ همگی گواهی بر این ادعا هستند .

گرمابه مهرآباد بناب

گرمابه مهرآباد یکــــــــــی از معـــــــــــروفترین گرمابه هاست که تاریخ بنـای آن بــــــه دوره صفویه می رسد و از پنج بخش تشکیل شده است .

1 ـ تالار بزرگ رخت کن

2 ـ محل نظافت

3 ـ تالار شستشو

4 ـ گرم خانه

5 ـ خزینه آب

تالار بـــــزرگ رخت کن شامل یک گنبد بزرگ و چهار گنـــبد کوچک و چهار طاق در چهار طرف آن است و یــــک حوض بزرگ سنگی نیز در زیر گنبد بزرگ وجـود دارد . تالار رخت کن از طریق راهروی باریکــی وارد تالار استحمام می شود که از نظر طراحـی معماری تا حدی شبیه تالار رخت کن اســــــــــــــت . در ضلع شرقی تالار استحمام دو اتاق با ســــقف گنبدی به عنوان خلوتی یا شاه نشین وجـود دارد که مخصوص استحمام افراد سرشنـــــــــــــــاس بود . تالار استحمام با چهار پله ، پس از عــــبور از یک در کوچک وارد خزینه می شود که آخـرین مرحله استحمام است . پس از بیرون آمـدن از خزینه بایستی از حوضچه های کوچــــــک آب سرد عبور کرد .

آب مصرفی گرمابه از چاهی که در کنار خزینه قرار دارد ، توسط منجنیق مخصوصی استخراج می شد و از طریق لوله های باریــــک سفالی که در دیوارها تعبیه شده بودند بـــــــــه داخل گرمابه هدایت می شد .

تاریخ بنای این گرمابه با توجه به وجــود کتیبه های ساخت در مسجد جامع مهرآباد بناب و همزمانی این بنا و با توجه به شیوه ساخت و مقایسه با سایر گرمابه های همـــــدوره آن می توان آن را به دوره صفویه نسبت داد .

این بنا در سالهای اخیر تملک گردیده و توسط میراث فرهنگی به موزه مردم شناسی تبدیل خواهد شد .

حصار شهر

ایـــــــن بنا از جمله آثار باقیمانده از گذشته شهر بناب می باشد که در زمان خود به طول 9 کیلومـــــتر و به ارتفاع 11 الی 12 متـــر و به عرض 6 الـــــــــی 8 متر به دورشــــــــهر کشیده شده بود .دور ایـــــن حصار را خندقی عریض و عمیق به عمق حـدود 4 متر محصــور نموده بود که چون دژی محکـم شهر بنـــاب و مردم آنرا در مقابل هجوم دشمنان محافــظت کرده و خندق پیرامون قلعه با رودخـــانه ها و نهرهای منطقه از جمله صوفی چــــــــــــــای ( سپی چای ) و نهر مهرآباد ارتباط داشـــــت تا آب آن به تدریج کم نشود .

حصار شهـر دارای 3 دروازه اصلی و 5 دروازه فرعی بـــــــــود . دروازه های اصلی عبارتند از دروازه تبریز در شـــــــــمال غرب بناب و دروازه گاودول در جنوب ، دروازه مـــــــراغه در شمال شرقی و در میان این دروازه هـــــــای اصلی ، دروازه های فرعی قرار داشتند از جمله دروازه روســـــــــــتای قره چپق ، دروازه چلــغایی و ورجوی ، دروازه محــله اولاد ذکور و روشــــــت بزرگ که امکان ارتبـــــــــاط شهر و روستاهای اطــــــــراف را برقرار می کردند .

مجموعه حصا شهر ، خندق ، منابع تامین آب ، برجـــهای نگهبانی ، و دروازه های اطراف آن طی ســالیان مورد تجــــــــــــاوز و تخریب قرار گرفته و در حال حـاضر از این دیــوار قدیمی ، دیواری به طول 27 مـــــتر و بـه عرض 4 متر و به ارتفاع 8 متر در کوی پشــــــــت قلعه (‌ قالا دالی ) بناب باقی مانـــــــــــده اســــــــت که نشانگر عزم و اراده استعـــداد مردم منطقـــه در احداث چنین بنایی اســـــــــت . هنوز هم بزرگــانی که تاریخ این شهر را در ســینه خود ضبط کـــــــــرده اند حکایتهای شیرینـــــــی از عظمت دروازه هـــــا و دیوار قلعه و خاطــــرات عالی قاپو ( ارک شهـــــر ) نقل می کنند .

 

 

دو غار مربوط به 230 میلیون سال قبل در بناب

اعضای هیات علمی گروه های جغرافیائی طبیعی و شهری دانشگاه تبریز که جهت شناسائی کامل غارها و بازدید علمی از محل آنها که توسط عده ای از جوانان کاوشگر منطقه ، جدیدا کشف شده ، به همراه فرماندار بناب و مسئول سازمان میراث فرهنگی استان در ارتفاعات 2000 متری قزل داغی واقع در حوالی قیماسخان حضور یافته بودند .

به دلیل سرمای ارتفاعات نتوانستند از یکی از این غارها بازدید کنند و در این برنامه فقط از غار چاخماقلار بازدید به عمل آوردند .

این غارها دارای دهانه باریک هستند و ورود به آنها منوط به گذر از تونل های باریک و کم ارتفاع و به صورت سینه خیز و خوابیده است . بعد از عبور از این تونل ها به فضاهای گسترده و مرتفع می رسیم که برای ادامه حرکت در مسیر این غارها باز هم باید از گذرگاه های باریک عبور کرد و به گردش در آنها پرداخت .

در این غارها که استخوان های فسیل جانوران و تکه های شکسته سفال نیز وجود دارد ، از نظر باستان شناسی از جایگاه بخصوصی برخوردار است و دلیلی بر وجود احتمالی انسان ها و تمدن های تاریخی در اطراف این غارها باشد .

به گفته معاون پژوهشی دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه تبریز و سرپرست این گروه ، این غارها با توجه به نقشه های زمین شناسی به مقیاس یک هزارم مراغه در دوره سازنده های پرمین آخرین دوره از دوران اول زمین شناسی تشکیل یافته است . دوره پرمین که حدودا سی و پنج میلیون سال دوام داشته است ، یکی از دوران شاخص در تکامل اشکال کره زمین بوده که تشکیلات رسوبی آن در مناطقی از کشورمان نیز برون زدهای مشخصی داشته است که از برجسته ترین آنها می توان رسوبات آهکی تشکیلات درود در البرز مرکزی را نام برد .

با استفاده از گفته های معاون پژوهشی دانشکده علوم انسانی واجتماعی دانشگاه تبریز می توان اذعان داشت که این غارها در حدود 230 میلیون سال قبل تشکیل شده و بررسی و کاوش در اطراف آنها تمدن واقعی منطقه بناب را نمایان خواهد ساخت .

تونل زیر زمینی در منطقه سپیگان

این محل که بصورت اتفــــــــــــاقی در منطقه سپیگان هنگام حفر چاه آب مشـخص گردیده است در عمق 3 متری از سطح زمــــین های اطراف قرار دارد تونل مذکور بصورت دســــــت ساز در داخل زمین کنده شــــــــده است که اکنون نیز می توان جای کلنگها را در دیوارهای آن مشاهده کرد البته تمامــــــی دیوارها دود گرفته و سیاهرنگ که احتمالاً ناشــــــــــی از استفاده مشعل و مواد آتش زا در داخـــل آن می باشد .

از چگونگی و چرایی آن اطلاعات دقیـــقی در دست نیست اما در بررسی اولیه که تا حدود 50 متر از آنرا شامل می شد تونلی به عرض CM80 و ارتفاع بیش از 30/1 متر اسـت و طول آن از هر دو طرف نامعلوم است. با توجه به اطلاعات مردمی ومنطقه ای در فاصــــــله های 2 کیلومتری و 5کیلومتری از ایـــــن محل تونل هائی قبلا در داخل شهر مشـــــــاهده شده و الان پرشده است, امید اســــــــت با تامین اعتبار مورد نیاز بتوان همراه با اکـــــیپ هایی از باستانشناسان و غارنوردان و محیط زیست، راز این راه زیر زمیـنی را پیدا نـــــمود.

پل پنج چشمه بناب

پل پنج چشمه بناب (‌بش گوزلی کورپی ) که بر روی رود خانه صوفی چای ( سپی چای ) واقع در منطقه تاریخی سپیگان به فاصــــله یک کیلومــــــتری ضلع جنوب شرقی شهـر در دوره صفویه ساخته شده است . احتمـــــــالا برروی پل و یا پایه هـای به جای مانده از دوره های قبل پل جدیــدی به طول 50 متر و عرض 80/4 متر و به ارتفاع 90/6 متر و در طرفیــــن پل دیواره ای به ارتفـــــاع یک متر به عنــــوان جان پناه ساخته شده اســــت که امنیــــــت عابرین را از سقوط به رودخانه حفــظ مینــمود این پل به شکل طاق جناغی از آجـــــــــــــــر چهار گوش قرمز به صورت تقارن با معمــــاری خاص سنتی و بسیار زیبا و محکم به عنـــوان شاهراه اصلی جاده قدیمی گاودول محــــال شناخته می شد .

پل پنج چشمه بناب بر روی رودخانه صوفی چـای ( سپی چای ) که از دامنه های سهند سرچشمه می گیرد بعد از عبور از روستاها و شــــــهرها و آباد نمودن اراضی بهشــــــــــت آسای اطراف خــــــوشه مهر بناب وارد دریاچه ارومیه می گردد اراضــــی مسطح و حاصلخیز این شهر بدلیل قرار گـــــــــرفتن آن در انتهای این رودخانه بیشتر از روســتـــاهاو شهر های دیگر از آب آن استفاده مــــی نماید . بعبارتی حق آبه بیشتری دارد . به بــــــــــــرکت ایــــن رودخانه چاههای اراضی بناب پـــر آب و مزارع طراوت خاصی دارد .

وجــــــــود بیش از 40 کاروانســرای اقامتی و تـجارتی از دروازه محال گاودول تا دروازه تبریز و هــــمچنین وجــــود بازار هایی از جمله بازار کوزه گــران که به صنـعت سفالگری اختصاص داشـت و بازار مسگــــــــــران و بازار آهنگران ، صنعت پررونق جلفا گــــــــــری ( بافندگی ) و در بـــــازار حاجی تقی انواع صنایع دستی و ریخته گری و خاموت دوزی نشـــــاط وطراوت خاصی به شهر بخشیده بود . بازارهــــــــــــــای پررونق کاروانـــهایی که به قصــــــــــد تجارت و زیـــــــــــارت از شهرهای آذربایجــــــان و ماوراء رود ارس وارد بناب می شدند و پس از دادوستــــد از طریق شاهراه ارتباطی جاده گاودول و پـــــــــل پنج چشمه به سمت جنوب کشور و کربلا و مکه معظمه می شدند .

کاروانسراهای بناب

به خاطر قرار گرفتن شهر بناب در شاهراه ارتباطی شمالی کشور به مناطق جنوبی و غربی و بالعکس و از طرفی دیگر به خاطر رونق کشاورزی و تجارت و داد وستد در شهر بناب که منجر به صدور فرآورده های کشاورزی و دامی به سایر مناطق کشور گردید ، باعث شده بودند که منطقه از لحاظ رفت و آمد به یک شهر پر تردد تبدیل شود تا جائیکه هر روز کاروانیان با مسافران و کالاها همراه حیوانات خود از این شهر عبور می کردند .

برای همین منظور کاروانسراها و میهمانسراهای متعددی جهت اقامت و نگهداری از اموال و حیوانات کاروانیان که از شهر عبور کرده بودند یا بار خود را از این شهر می بستند تا به تجارت برای سایر شهرها اقدام کنند ، احداث گردیده بود . بزرگترین کاروانسرائی که اطلاعات کافی از آن در دست است ، اقامتگاه میر غفور نام دشات که مکان فعلی بانک ملی مرکزی واقع در میدان اصلی شهر قرار داشت .

این اقامتگاه دارای 80 منزل بود که هر منزل کنجایش ده نفر را داشت .

اجاره ای که برای هر نفر مقرر گردیده بود ، اوایل یک ریال و در اواخر تا بیست ریال و اجاره نگهداری از حیوانات در محل که برای آنها ساخته شده بود ، در حدود 10 شاهی در نظر گرفته بودند .

از ویژگی های کاروانسرای میر غفور علاوه بر معماری جالب توجه آن که با آجر و طاق احداث شده بود ، لوسترهای نفتی آن بودند که در هر منزل نصب شده بودند ، نفت مورد استفاده این چراغ ها را کاروانیان از روسیه می آوردند .

برای انتقال مسافران به شهرهائی نظیر تبریز ، مراغه ، عجب شیر و سایر شهرها ، در بعضی از کاروانسراها به صورت ترمینال های مسافربری امروزی .عمل کرده و درشکه هائی را در نظر گرفته بودند که در هر منطقه به آن خارتون اطلاق می شده است . از جمله این کاروانسراها می توان به کاروانسرای حاج محمد شامچی ، کاروانسرای حاج جبار ، کاروانسرای سدروف ( ستار اف ) اشاره کرد .

کبوتر خانه هاى قدیمى بناب

شهر بناب یکٍى از خوش آب و هــــــــــوا ترین شهرهاى استان است . وجود زمینهـــــــــاى حاصلخیز و مستعد براى کشاورزى , ایــــــــن شهر را به یک قطب قابل توجه در امر تولید و صدور محصولات کشاورزى به سایر کشور ها تبدیل کرده است .از آنجاییکه امرار معـــــاش عده قابل توجهى از اهالى شهر و اکثــــــــر روستاهاى منطقه بناب از زمانهــــاى دور , از راه کشاورزى و شغلهاى وابسته بـــــــــه آن فراهم میشود , لذا این افراد همواره ســعى کرده اند که محصولات خودشان را با کیفیتى مطلوب و مناسب تولید و ارائه نمایند .

با گسترش و تکامل روزافزون علم و تکنولوژى در زمینه هاى مختلف از جمله کشـاورزى که باعث پیدایش انواع سموم دفع حیـــــوانات و کود هاى شیمیایى و روشهاى علمى بهبود کیفیت , مردمان زارع و کشاورز تا حدودى از دغدغه تهیه کود جهت تقویت زمینهـــــــــاى مزروعى خود فارغ گشته اند , اما در زمانهاى نچندان دور , که از تکنولوژى و فنون جدیــد و نوین کشاورزى خبــــرى نبــــود , دهقانـــــان زحمتکش و سختکوش براى اینکه محــصولات خود را به بهترین و مناسبترین صورت تهیـه و تولید کنند و زمینهاى ضرورى خود را بـــــــراى سالهاى دیگر نیز آماده نگهدارند از روشهــاى متداول سنتى و قدیمى که در عیـــــــن حال زحمت زیادى را مى طلبــد استفـــــــاده مى کردند.

این نیاز بخصوص در منطقه بنــــــــاب و حومه احساس مى شد , چون بخاطر مسطح بودن اراضى و وفور آب و از طرف دیگر کشاورز بودن اکثر اهالى به خصوص در زمانهــــاى گذشـته , همه ساله از این زمینها بهره بـــردارى مى گردید و در نتیجه اگر این زمینها آمــــــــاده و تقویت نمى شدند , چه بسا رفته رفتـــــــــه کارائى و کیفیت خود را از دست مى دادند .

یکى از متداولترین و رایجترین راههاى احـــیاء زمین کشاورزى استفاده از فضولات حیوانــى ( کودهاى طبیعى ) بود .

یکى از جالبترین راههاى تهیــــه فضـــــــولات حیوانى کبوتر خانه ها بودند . مردم کشــاورز با احداث برجهاى کبوتر به شیوه هاى بسیار جالب و متنوع باعث جلب کبوتــــران به ایــــن برجها شده در نتیجه از فضولات گــــــردآورى شده این برجها به مقصود خود یعنى تقــویت زمینهایشان مى رسیدند .

احداث برجهاى کبوتر بحدى در این منطقـــــه رایج و متداول شده بود که بخاطر استمــــرار در ساخت این برجها , مردم تبحر و مهــــارت خاصى در اینکار پیدا کرده بودند , تا آنجائیـکه در اکثر باغهاى کشاورزى برجهـــاى کبوتـــــر ساخته شده بود .

البته در حال حاضر تعدادى از این برجـــــهاى کبوتر , هنوز هم بصورت سالم باقى مانده اند اما بخاطر وجود کــــــــودهاى شیمــیائى که استفاده از نها روز به روز گستـرش مى یافت , نیازى به این کبوترخانه ها احساس نشـده بود نهایتا یکى پس از دیگرى از بین میرونـد و متاسفانه در مدت زمان کوتاهى ما شــــاهد زوال و نابودى این کبوتر خانه ها خواهیم بود .

کبوترخانه هاى معروف بناب :

1_ کبوترخانه یزدانى

2_ کبوترخانه حاج خلیل داورى ( چلقائى )

3_ کبوترخانه شورانوه سى

4_ کبوترخانه روح الله اوغلو ( فعال ) واقع در خیابان رجائى

5_ کبوترخانه پوسوقلو اوغلو

6_ کبوترخانه سوزوچى میرزا على اکبر

7_ کبوترخانه شیرساز ابراهیم

8_ کبوترخانه باغچه محمد شرقى

کبوترخانه هاى روستاى زوارق :

1_ کبوترخانه عیسى جلیلى

2_ کبوترخانه ابراهیم حسن زاده ( در دربند قند آلى )

3_ کبوترخانه حاج جعفر رجبى

4_ کبوترخانه خلیل اوغلو جعفر

5_ کبوترخانه حسین وکیلى

6_ کبوترخانه برج صلواتى

7_کبوترخانه برج حاج ذولفقار رحیم زاده

8_کبوترخانه حاج میرى برجى

  • zakaria aghapour

مسجد مهر آباد

(به شماره ثبتی 780)

مسجد مهرآباد در کنار میدانی به همیـــن نام در شهر بناب واقع شده و شامل صحنــــی با صــــفا و شبستان و مناره کاشیکـــــــــــــاری می باشد. بر طبـــق کتـــــیبه ای که در دیوار شمالی مــسجد نصب شــــــــــده بانی بنای مسجد بی بی جان خـــانم دختـر منصور بیگ بوده که در سال 951 در زمــان سلطنت شاه طهماسب آن را ساخته است.

شبستان اصلی در ضـــــلع جنوبی صحـن قرار گرفته است که بوسیله چـــــــند پله می توان بـدان راه یافت. این شبستـــــــــــان به صورت مستطیل شــکل می باشـــــــــد که در جانب شمالی آن بالکنی جهت اســــتـــــفاده بانوان احداث شده است.

سقف تیر پوش شبســــتان روی 30 ستــــون بلند چوبی قرار گرفــته اســـت. این ستونها بر روی پایه های ساده سنگی اسـتوار شده و سر ستون های آن را نیز شبـــیه سر ستــون های مسجد ملا رستم مراغه و مســــــــــجد گزاوشت بناب می باشد. سرستون ها دارای مقرنس و سقـــــف دارای نقاشی هـــــــــائی مشتمل بر نگاره های گیاهـــــــــی تــزئینی و طرحهای ترنج مانند با رنـــگ های قرمز - زرد , سبز و آبی و نارنجی اســـــــت.در وسط دیوار جــــنوبی شبستان محرابی نســــبتا ساده و در دو ســوی آن دو پنجره بزرگ قرار دارد و در دیوارهای شـرقی و غربی در قسمت بالکـــــن زنانه هر طرف پنج پنــــــــــــجره و در زیر آنها 5 ورودی قرار دارد.

مسجد جامع مهرآباد بنــــــــاب دارای اهمـیت خاص و استثنائی در بین مساجد منطقه مـی باشد و این به علت وجود کــــــــتیبه مرمرینی تاریخی اســت کــه در دیوار شمالی آن وجود دارد و عـــــبارت زیر به خط ثلث بر روی آن نقر شده است:

(( بنی هذاالمسجد المـــــــبارک فر ایام الدوله السلطان العادل و المرشــــــد الکامـــل السلطان ابی المظفر شاه طهماسب الصفوی الحسینی بهادرخان بارشاه العالیــــته بی بی جان خانم بنـت منصور بیگ فی شهــــور سنه احد و خمیسن و تسعمائه ))

در کــنار مسجد مناری به چشم می خــــورد که با کاشیهای فیروزه ای تزئین شده است.

مسجد کبود بناب

مسجـــــــد کبود در ضــلع غربی مســـــجد تاریخی اسـماعیل بیــــــگ و با فاصــله 200 مـتری از آن در کوچــــــه سیف العلــــما قرار دارد و یکـی از مســــــاجد قدیمی و تاریخی شهـــر است کــه مربوط به دوره صفویه می باشد.

ایـــــن بنا به شماره 1614/3 در دفتــــر آثار ملی بــه ثـــــــــــــبت رسیده اسـت. نمــای جنوبی شبستــان مـــــــرکب از سه طاقنما در بیـرون مسجد است که طـــــــاقنمـــــای میـــانی پشت محراب شبـــستـــــــان واقع گردیده است.در داخل مسجد و در دو طرف طاقنما دو پنـجره بلند تعبیه شده اسـت که کـــــــــار نورگیـــری و تهــویه هوای داخــل شبـــستان را انجام می دهند که البتـــــــه ایــن پنــــجره ها به مرور زمان تعویض شده و پــــنجــره هـــای مشبک چوبی با شیشه های رنگی تعویض گردیـده اند.

ارتـــفــاع مسجد از سطح زمین 75/5 متر و طول مسجـد 65/17 متر و عــرض آن 4/11 متر می باشد . مساحت کلی مسجد کبود 201 متر مربع اســـــت. در قسمت غرب به سمت کوچه سیف العلـماء 5 طاقنما و با 5 پنـــجره کوچک و 5 درب شــــبیه به دربهای مسجد مهرآباد تعبیه شده اســــت که کار نورگیری و تهویه هوا را به داخل مسجـــــــد انجام می دهند (البته پنجره های مشبک از بین رفته اند ). شـــبستان مسجــــــــــد به شــــــــکل مستطیل با سقف تیر چوبــــــی پوشش گردیــــــده و همچون سایر مساجد بناب از نـــــوع معــــــماری دوره صفویه است.

سقف مســــجد را 8 ستون نگه داشتــــــه است که سـر ستونهای آنها با رنگهــــــــای سیاه ، قرمز ،زرد و آبــی نقاشـــــــــــــــــی شده اند . بر روی ستونـــــــهای چوبـــــــی سرســـــــتونهایی از تکه تخته های بریــده شــــده که مقــــــرنس کاری گردیده و بــه اشکال هرمی و طرحهای هشت ضلعــــی مشبک درست شـده اند وجود دارد کـــــــه سرستونهای مسجد کبود نــــــیز مثــــــــل سایر سرستونهای مساجد تاریخی شهــر تفــــــاوت زیادی با هم دارند. در ضلـــــــــع شرقـــــی و غربی شبــستان بطور قرینه و روبرو، چهـــار پنجره در بالا و چهـــار درب در پایین آنها قـــــــرار دارند که نقش نورگیـری و تهویه را بر عهده دارند.

این مســـــــــــجد در سالهـــــای 80 و 81 توسط میراث فرهنگـــی بناب و به همــــت هیات امنای مسجد مرمـــــــــت شـــده و پردوهای رنــگی از داخل صندوقها بیــــــرون آورده شده و در ردیــــــف وسط سقـــــــف دوباره جاگذاشته شده اند که ایـــــــــــــن پـــردو ها ، پردو هـــــای اصلی بنا بوده که احتمالا در تعمیـــــراتی که در دوره قاجاریه در این بنا صورت گرفتــــــه اســت در داخل صندوفه های تیر های حمال قــــــرار داده شده بودند که بعد از جمـــــــــــع آوری در محل های اصـــلی خود قرار داده شـــدند .

با توجه به کتیبه های مـــوجود سقـــــــــف مسجد در سنه 1271 هـ . ق در زمـــــان ناصــــــــــرالدین شاه این بنا مرمت گردیده است .

مسجد جامع گزاوشت بناب

در کـــنار میدانى که به نام «گزاوش‌ » معروف است مسجــــدى قرار دارد که اهالی آنرا بنام مسجد میـدان یا گزاوش مى خوانند . مسجد میدان گذشــــــــــته از اندازه هاى جالب طول وعرض و محوطــــه اى که فرا گرفته است ، از نظر ارتفاع و بلنـــــدى نیز شاید چشمگیر ترین بناى مرکز شهر بنـــاب باشد . مسجد بر روى پشته اى ساخته شـده که ارتفاعى بالغ بر 2 متر از سطح خیابـــــان داراست و از اینرو براى ورود به شبستان مى باید از هشت پله بالا و پا بدرون گذارد .درباره ایـــــــــــن پشـــــــته و اینکه بصورت طییعی بوده یا بگونه صــفــــه ای ساخته شده در هیچ جا مطلبی بیــــــــــــــان نشـــــده است ولی در بررسی های به عمل آمده از مــحل و اطراف مسجد با سفالهــایی برخورد گردیـد که به دوران اسلامی و حــدود قرن هفتم و قبل از آن تعلق داشتند . وجـــود این سفالها خود موید آن است که این بنــــــا بر روی تپه ای قرار دارد که این امر مستلـــزم کـــــار علمی در این محل می باشد .

طرح شبستان :

شبســــــتان مسجد عبارتست از یک تالار مستطیل شکــــل که سقف آن بر روی دوازده ستون در سه ردیــــــــف چهار تایی حمل می شود و روی شبستان در وسط ضلع شمــالی و در امتداد خیابان قـــرار دارد .چنانکه گفــــته شد کف شبستان حـــــدود 2 متر از خیابـــان بلند تر است و هشت پله ایــــــن سطـــــح را بهم مربوط می سازد . در تمامی ضــلــــــــع شمالی مسجد بالکونی به عرض سه متـــــر ایـــــجاد کرده اند تا خانمها بتوانند از آن ناظـر مراســمی باشند که در مواقع عزاداری و یـــا دیگر آئین هــای مذهبی در داخل شبستـــان برگزار می شود .

کــــــــــــف بالکون با تیرریزی و طوفال کوبی ساخته شـــــده و بر روی شش ستون چوبی استوار شده اســـــــــت . در امتداد ستونهای مزبور شش ستون با ســـرستونهای تزئینی تا زیر سقف شبستان بالا رفــــته اند . در فاصله ستونهای سوم و چهارم و در واقـــــــــــع روی محور ورودی ، ستون تزئینی دیگر قرار دارد که در زیر پایه نگهدارنده ندارد .

ارتـــــفاع شبستان حدود پنج متر است و از پنجره هایی که در دو دیوار شرقی و غربــــی جا گذارده شده اند نور می گیرد .آنچه که در این شبستان بیــش از همه چشم گیـــــــر و جالب به نظر می رســــد عبارت اســـــــت از ستونها و سر ستونهای چوبی و تزئینــــــی و همچنــــــــــــــــین صندوقچه روی تیر هــــای حـــــمال و پوشــــش زیبای سقف کـــــــاذب چوبی آن .

ستونهـــــــــای چوبی همگی هشت ضلعی هستند که عــــرض هر ضلع ده سانتیمتر می باشد . ستونها تمامی بر روی یک پایه کوتاه و ساده به صورت هشت ضلعی و یا دایره مانند استوار شده اند . ستـونها تا ارتفاع 5/3 متری ساده هستند و از آنجـــــــــــا به بالا بگونه ای هنرمندانه در نه ردیف تخته کوبی شـــــده و سر ستون کشیده ای که از پاییــــــــــــــن به بالا بر حجمش افزوده شده بوجود آمــــــــده و در مجموع چهار سطح تزئینی شبیه مقرنس بندی را در چهار طرف عرضــــــه می دارد . بر روی سر ستون ها در جهت عرض شبســـتان یک تیر حمال سراسری قرار دارد . این تیرهای حمال که اکنون زیر صندوقه تزئینی مخفــــــی هستند باحتمال هر یک از چند قطعه تشکــیل شده و جایی که سر ستونهــــــا زیر آنها قرار می گیرند و قطر تیـــــــــــرهای حـــــــــــمال درحدود 30 سانتیمتر اســــــــــت . در مرحله پوشــــــــــاندن زیر سقف و ایجاد سقف کاذب هر یک از ایـــــــــن تیرهای حمــــــال را با قرار دادن سه قطعه تخته در زیر و دو طـــــرف آن داخل صنــــــــــــــدوقه ای سراسری قـــــــرار داده اند و در نتیــــــــــــجه روی تیرهای حمال را مستطیل برجســـــــته ای به عرض حــدود نیم متر و ارتفاع 40 سانتـــــــیمتر پوشانــــده است . فاصله بین تیرهای حمــال در جهــــت طول با استفاده از تنــــــــه های متوســـــــط درخت تیرریزی شده و ســـــــــــپس با طوفال کوبــی به کمک چوبهای خراطی شــــــده که آنهــــــــا را « پردو » گویند تمامی سطــح زیر سقــــــــف با چوب پوشش شده است . نکته جالب در ایـن بنا چون دیگر بناهـــای هم سبک آن نقـش های زیبای گیاهی و تــــــرنج هائی است که تمــــامی سطح صندوقه های روی تیرهای حمال ، تخته کوبی هــــــــــــــای سرستونها و طوفال کوبــــــــی زیر سقـــف را پوشانده است . با اینکه بدلیــــــــــل گـذشت زمان نقاشیهای زیر سقــــــــــــــــــــف و روی سرستونها با همه کهنگی و غبــــــاری که بر رویشان نشسته ، چشم نواز است و فضـایی پر احساس را عرضه می دارد . در مسجـــد میدان بناب با هیچگونه تاریخ و کتیبه ای بخورد نمی شود و بنابر این باید تاریخ بنای آنــــرا در مقایسه با مسجدی که از هر نظـــــــــــــر با آن شباهت دارد یعنی مسجد مهرآبـــــــــــاد بناب مشخص ساخت . بر این اساس بایــــد آنـــرا نیز مسجدی مربوط به اواسط قرن دهم هجـــــری قمری دانست .

برگرفته از : چهل ستونهای مشهور بناب ــ دکتر پرویز ورجاوند

مسجد زرگران

این مسجد یکی دیگر از مساجد قدیمـــــی و ثبتی بناب با شماره ثبت 3085 در فهرســـت ثبت آثار ملی کشور است . این مسجـــد در خیابان زرگران قرار گرفته که از طرف غـرب به بازار قدیمی حاج تقی و بازار مسگــــــــران و آهنگران متصل است و در زمانهایی نه چندان دور در مسیر جاده بین المللی شمال بـــــــه جنوب کشور قرار داشت. در مسیر جــــــلوی مسجد حدود 10 کاروانسرای مسافرتـــی و تجارتی قرار داشت که با احداث جــاده جدید فعلی این راه رونق خود را از دســــــــت داده است . از طرف دیگر بدلیل کم توجهــی هیئت امنای مسجد، این مکان مقدس به دســــــت فراموشی سپرده شد تا جاییکه استحـــــکام مسجد رفته رفته کاهش یافته و سرانـــــجام دیوار جنوبی مسجد در ســـــــــال 1375 فرو ریخت.که میراث فرهنگی بناب بلافاصله اقدام به بازسازی دیوار نموده و دیوار مـــسجد را به حالت اولیه بازگرداندو سپس پنجــــــــره های مسجد را در سال 1376 در جای خــود نصـب نمود. این مسجد نیز همانند اکثر مســـــاجد قدیمی بناب در دوره صفویه بنا شده اســت.

سر ستونهای مسجد زرگران شـــــــــــبیه به سرستونهای مسجد اســــــــماعیل بیگ و تا حدودی مسجد جونیلر است که بصورت بسیار جالب و زیبایی رنگ آمیزی شـــــده و با خطوط تزئینی و آیات قرآنی با خط نستعـلیق در تخته صندوقهای شاه تیرها آراسته گردیده اند. این بنا نیز احتمالا بر روی تپه ای باســــــتانی بنا شده است که به هنگام پی کنی دیــــــــوار مسجد جهت مرمت آن، آثار فرهنگی از جمله سفالینه های مربوط به ادوار اسلامی بدست می آمد و شبستان این بنا در حدود 1 متر از سطح خیابانهای اطراف بلند تر است .

سقف مسجد زرگران از هشت ســــــــتون با سرستونهای مقرنس کاری چوبی زیــــــــــــبا تشکیل شده است که بوسیله نقاشی های جالب گل و گیاه با رنگهای سنتی و طبیـــعی رنگ امیزی شده است. بنظر میرسد که ایوان مسجد در اصل بنا نبوده و بعدا به آن اضافـــه شده است. نمای مسجد زرگران را آجـــــــــر راسته خفته با طرحهای مختلف تشکیل داده است. مرمت کلی مسجد در ســــــال 1381 توسط میراث فرهنگی بناب و همت هیــــــئت امنای مسجد آغاز گردیده است . از این نــوع مساجد قدیمی بدلیل مذهبی بودن شــــــهر زیاد بوده است که متاسفانه بدلیل عـــــــــدم حفاظت و مرمت آنها و اعــــــــــــمال نظرهای شخصی از بین رفته اند که از آن جــــمله می توان به مساجد سلیمان سلطان، حاجـــــــی رضا، آقا سلیم و… اشاره کرد. در کـــــــــنار مسجد زرگران نیز گرمابه قدیمی حاج فتح ا.. . ( حاجی بدلی فعلی ) قرار دارد که هنــــوز هم سالم است.

مسجد اسماعیل بیـگ بناب

این بنا با شماره ثبتــــی 1612/3 در فهرست آثار ملی کشور حد فاصــــــل بناهای مسـجد کبود و گزاوش به فاصـــــــــــله ی 500 متری مسجد جامع گزاوش قرار دارد وهــــــمزمان با مساجد دیگر مربــوط به دوری صفویـــــــه می باشد.

از ویژگی های این بنا که آنـــــــــرا از ســــایر مساجد متمایز می سازد ایــــوان 4 ســـتونی جلویی آن می باشد که تداعــــــــــــی کننده عمارتهای عالی قاپو وچهل ستون اصـــــفهان است که براسـتی الگویی برای این بناها بوده اند, در اوائل دوره صـفویه در این شهر بوجـــود آمده اند. شبستان مسجد دارای 6ستون و2 ستون در ایوان آن می باشد جـمـــــــــعاً 8 ستون که دارای مقرنس کاریهای بی نظیــر و منحصر به فرد با رنگ آمیزی سر ستونها بـــــا رنگهای طـبیعی سفید, زرد, قرمز, نارنجـــی, قهوه أی, سیاه رنـــگ آمیزی شــــــده اند در ضلع شمالی آن ایوان و در ضـــــلع جنوبی آن حیاط بزرگی قرار دارد. مصالح بـــکار رفــتــه در مسجد آجر, سنگ, آهک, ماسه, چـــوب وگچ می باشد.

عمارت سیف العلما

( خانه شیخ علی قاضی بنابی )

به شماره ثبتی 3929 در فهرست آثار ملی

این ساختمان قدیمـــــــی در مـحله گزاوشت بناب و در خیـابان دریـــا واقع شـــده است. تاریخ ساخت آن اوایل دوره قاجاریه بــوده و در اصل متـــــعلق به شیخ علی قاضی بنابــــی ملقب به سیــــــــــف العلماء است که این لقـــب از طــرف نــــــــاصرالدین شاه و بعد از پیروزی شـــیـخ علی قاضی و مــــردم بنــاب در مقابل حـــمـله اکراد به وی اعطا شد.

بنای فوق با زیــــــــر بنـــای 565 متر مربع و بـا ســـــبک معماری ویژه ای که عمــارتهای دوره قــــاجار را در ذهن تداعی می کند ساخـــت شــــده است. هر دو طبقه از یک سرســـرای بزرگ ســــــاخته شده که در هر طــرف آن دو اتاق بزرگ بـصورت قرینه قرار گرفته اند.

اتــــــــاقها و سرسرای طبـقه دوم را دربهـــای ارسـی سنــتی که با ظرافت خاصی ساختـه شـــــده است به یکـدیگر متصل می کند کــه جــــــلوه ویژه ای به نمای داخل ساختمــــان بخــــشیده است. هرچند اســکلت ساختمان از دیوارهای خشتی عریض ساخته شده ولی نمای آجـــــری فرسوده ولی چشم نوازی کــه بــه چهــره کشیده، همراه با ستونهای چوبی بلند جـــــلوی ساختمان شکوه خاصــی به آن بخشـــیده است.نقش و نگارهایی کـه بر روی دیوارهــــــــــــای کاهگلی داخــل ساختمــــان ترســــــــیم شده بوده اند اکثراً در اثر مدفــون شــــدن در زیر لایه های گچ از بین رفته و فقط بخــــــش کوچکی از این نقش و نـگارها از زیـر لایه های گچ سالم بیرون آورده شده اند.

از دیگر ویژگی های مجمـــــــــــــــــوعه تعبیـه سیــــستم روشنایی خاصی در داخل دیوارها مــــــی باشد به این شکل که در داخـل دیوار جــــــایگاههای ویژه ای برای چراغ نفتی تعبیه شــده است که از طـریق دو جدار شیشه ای دو طــــــــرف جایگاه، باعث روشـنایی فضـــای طرفــین می شد. از طرفی در سقف جایـــگاه لـــوله ای برای تهویه هوای داخل جایگاه تعبیه شــــــــــده است. در جلوی ساختمان نیز باغ بزرگـــــــــــی وجود داشته که بعدها در جریان خیابان کشـــی به دو قسمت تقسیم شده و به مرور زمـــان توســــــــــط وراث آن مـــــرحوم فروخته شـده است.

این عمـــــــارت علاوه بر جلوه های معمــــاری خـــاص خود، یادآور خاطره تاریخی غرورانگیزی نیز از تاریــخ این شهر و مردمانش می باشد:

در ســـــــــال 1297 ه .ق و در جریان حکومت ناصرالدین شاه، فردی بـنام عبیدا... شمزینی در کـــــــــردستان قیام کرد. این قیام نظر سه دولـت بزرگ وقت منطقه یعنی ایــــران، روسیه و عـــــثمانی را به خود جلب کرده بود. شـــیخ عبـــــــید ا... پس از تصرف شهرهای جنـــوب آذربایجــــان از جمله ساوجبلاغ و قتل و غارت در میــــــــــاندوآب و روســتاهای تابعه قصــــد تصــــــــرف بناب را کرده و با 9 هزار تفــنگدار و 10 هـــزار نفر پیاده نظام به کهریز بازار در نیـم فــــــرسنگی بناب رسیده و در کوههای قـــره قشون مستقر شده بود.

شیخ علی قـــــــــــــــــــاضی در کتاب تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه چنین روایت می کنـــــد که:

شیخ عبید ا... قبـل از حمله به بناب رسولــی پیش من فرستاد تا شایــد بتواند بناب را بدون جنگ و خونریزی تصرف کنــــــد. جـــــواب دادم که شیخ عبیدا... مردی اســـت ملا و من هم مردی هستم ملا و کمتر از ملـــا علی زنجانی نیــــستم که مدتها در مقابل دولت ایستاد. من هم می توانـم با تبعـــــه خود در مقـــــابل یک ملا ایستادگی کنم ، جنـگ نکرده بـــــه او تمکین نخواهم کرد.

البته شیخ علــی قاضی از نیت شیخ عبیدا... که گرفتن شهرهـــــــــــــای آذربایجان و اعلام حکومت مستقل بود آگاهی داشــت. لذا عزم خود را جزم کرده و برای دفاع از شـــهر، مردم شهر را بسیج کرد و با فـــرماندهی خود چنان شکست سنگینی بر شیــخ عبیــدا... و یارانش تحمیل کرد که دیگر قادر بـه تجدید قوا نشدند و برای هــــمیشه این قیام متلاشـــی شد. مردم از او بـــــــــــه عنوان مــنجـــی یاد مـــــی کردند و ناصر الدین شاه نیز به سبـب این پیروزی بزرگ که تهدید بزرگی بــــــــــــرای حکـــــومت وقت و حتی کشورهای منطقــــــه بود، به وی لقـــــــــب سیف العلما اعطا کرد.

از دیگر آثار یادآور آن خـاطره، محله کورد کندی (کرد جلدی یعنی کرد آمد) امـروز اســــت که شیخ عبیدا... از آن طرف به دروازه حصار شهر رسیده بود.

این ساخـتمان که بـــه شـــــــــــــماره 3929 در فهرست آثار ملی به ثبـت رسیــــده است، در سال 1379 از طرف میراث فرهنــــــــــــگی خریداری شده که ساختمان شماره 2 اداره میـراث فرهنگی بناب محسوب و همزمان نیز مرمت کلی آن آغاز شده است.

خانه قدیمی حاج علی بزازی

موقعیت جغرافیایی :

در بافت مرکزی شهر بناب و در محـــــله ای بنام گزاوشت و ما بین مسجد کبود و مـــحله پشت قلعه ( خیابان شهید رجایی ) این خانه قدیمی وجود دارد . در ضلع غرب خانــــــــــــه دبستان سلمان فارسی و در ضلع جنوبــــــی آن مرکز مطالعات شهرداری واقع گردیــــــــده است . در حال حاضر کوچه فوق کوچه حـــاج علـــــــــی بزاز که خانه مذکور در آن قرار دارد نامیده میشود .

مشخصات بنا :

سابقا این عمارت در بافت قدیمی شهر و در باغی اخـــتصاصی قرار داشت که در سالهای اخیر قسمــتی از آن توسط شهرداری تملک و به مرکز مطــــــــالعات شهر بناب تبدیل شده است . در حال حـــاضر این خانه باز یک باغی در قسمت جنوبی دارد .

همچنین در ضلع شمال غربی و مرکز خانه دو حیاط خلوتی جهت روشــــــــنایی و تهویه هوا وجود دارد . مساحت کل مجـــــــموعه عبارت است از 1750 متر مربع اعیانی آن با زیر بنای مفید دور دو طبقه به مساحت 643 متر مربع میباشد .

همانطوری ذکر شد این خانه از دو طـــــــــبقه تشکیل شده است که طبقه همکف شامـــل ورودی طویله , حیات خلوتی این طویلــــــــه , اطاق خــدمتکار , انباری و اطاقهای نشیمن و طبقه اول نیز شامل اطاقهای متعدد و سالنها و حیاط خـلوت و تراس و بالکن چوبی و غیره .

در قسمــــــت ضلع غربی ساخت و سازهای جدیدی به مجموعه اضافه شده است .

مصالح بکار رفته در خانه حاج علی بزاز :

مصالح این خـــانه در ازاره ها با قلوه سنگهای رودخانه ای و بـا ملات آهک و ماسه و خاک و سپس با خشـت خام و آجر و اکثرا در تزیینات حیاط خلوتی و دور پنــــجره ها و قاب بندیها و سقف ها با پوشش چوبی بصورت مسطح که در دوره جدید به شیروانی تبدیل شده است.

تزئینات بنا :

بطور کلی در داخل ساختمان هیچگونـــــــــــه تزییناتی دیده نمیشود ولی در حیاط خلوتــــی ها , بالکن ها , نمای بیرونی و رخ بامها شیوه های مختلف تزیینات با آجر وجود دارد . ایـــــن اشکال هندسی , راسته _ خفته و گاهـــــــا' بصورت ستاره چند پر , گوشواره های متعدد , قاب بندی و در هره با آجرهای شتـــــــــری و قورباغه ای تزئین گردیده است . بالکن چـوبی و نرده های آن نیز بسیار چشمگیر و قابـــــــل توجه است . این بالکن با ستونهای چوبــــــی مزین گشته است .

یک طاق دو دهنه آجــــــــــــری در طویله دیده میشود که قسمت ستون ایـــن طاق با آجر و دو سنگ یک پارچه در داخل آجــرها کار شده است .

قدمت بنا :

با توجه به شیوه معماری زیبای خـــــــانه حاج علی بزاز که در واقع از خانه های قدیمی الگو گرفته و از دو قسمت اندرونی و بیرونــــــــــی تشکیل یافته است .

مبنای این سخن این است که میتـــــــــــــوان قسمتی از خانه در را بست و این قسمـت را از بقیه جدا نمود . و از همه مهمتر اینکــــــــه الگوی این نوع خانه ها الهام گرفته از معماری خانه سیف العلماء و دیگر بناهای تاریخـــــــی شهر بناب است .

آنچه در خصوص وضعیت داخلی و تهویه آب و هوای خانه قابل ذکر است اینکه حیات خلوتی ها و تراسها ی ایجاد شده در اطراف بنا نقش محوری جریان هوا را در داخل دارند , بطوریکـه با باز نمودن پنجره های حیات خلوتی دیگر نیاز به تاسیسات ندارد . نورگیری این خانه نیــــــز بسیار قابل توجه است .

همچنین در خصوص وضعیت معماری بنا بـــــه قطر دیوارها نیز باید اشاره شود که ضخامـــت آنها در فصل گرما باعث خنکی ساختمــــــــان شده و در فصل سرما باعث گرمی هـــــــوای داخل میشود .

آنـــــــچه در خصوص قدمت بنا قابل ذکر است اینکه بــنا متعلق به دوره قاجاریه است .

آنچه از نظر هیئت مهم است اینکه از این خانه ها دیگــــــــــر در بافت های معماری بندرت به چشم میخـــورد لذا پیشنهاد میشود در جهت نگهداری و حــفظ و حراست و یا حداقل تبدیل این خانه به مـــــرکز فرهنگی اقداماتی صورت پذیرد .

مجموعه دهکده صخره ای سور

مجمــــــوعه دهکده صخره ای ســور در ضلع شمالی شـــــهر بناب با شماره ثبــــت 3086 در فــهرست آثار مـــــــــــــلی کشــــــــــور در ارتفاعات قیـــــماس خان در ادامه رشته کوه سهند در 24 کـــــیلو متــری شمال خــــــــاور شهر بناب قرار دارد .

این روســـــــتا در طول جنوبـی َ10 و 46 و عـــرض جنوبــــی َ31 و 37 در ارتفاع 1900 متری از سـطـــــح دریا های آزاد قرار دارد این روستا در منطقــــــه ای سرد کوهستانی قرار گرفته رودخانه قلعـــــــه چـــــای از 2 کیلو متر ی شمال باختر آبادی مـــــی گـــــــذرد کــوه دوزلاق dozlag ) ) در شـــمال و کــــــــــــــوه پوللوگونــی در خاور و کوه فرهاد داشـــــــی در 1 کیلو متــــری جنوب خاور آبادی اســت. دره ســـور در جنوب باختر و اراضی کشاورزی قره قــــــــره در 1 کیلو متــــری جنوب خاور آبادی است .

روستای سور در دره ای قرار گـرفته که روستا در دو طرف دره ساخته شـــــده است . ولـی بخش اعظم این ساخت و ســــازها در ضلـــع غربی متمرکز می باشد که رودخــــــــــانه ای فصلی نیز در ایـن دره جریان دارد . چشمه ای نسبتا" پر آب در مرکز روستا قرار دارد کــــــــه روستائیان از ان به عنوان منبع آب شـــــــــرب استفاده می نمایند.

ساخت و سازها ی کنــــــــــونی روستا کــــه در ســــطح شیب ملایم کوهــــــها ساختــــه شده است در ایــــن معماری ، که در شیـــب تپه است پشــت بام منازل پائین دســـــت به نــوعی حیاط خانه های بالا دست به شـــمار می رود .

موقعیت تـاریخــی حال اگر بخواهیم این روستا را از دیدگاه تاریخی بررسی نمــــــــائیم نیــــاز به شناخت کامل منطقه از هر بعد داریم .

روستای سـور چنانکه اشاره رفت در یــــــــــک منطقه تاریخی قرار دارد و یکـــی از پر آب ترین رودخانه های حوزه آبریز دریاچــــه ارومیه قلعه چای از شمال آن می گذرد .

قلعه ضحاک عجب شیر در شمــال و بــــــــــه فاصله کمتر از 2 کیلومتری آن قـرار دارد کـــــه مربوط به دوره پارتی می بـــاشد . علـــــــاوه بر این محل محور تاریخی مورد بحث اســـــــت که نیاز به مطالعه همه جانبـــــــــــــه دارد که روستای سور را از طریق جاده مالرویــــــی به روســــــــــتای تاریخی کندوان متصل می کند که در این مــحور اگر از کندوان بگیریم امـتداد آن تا تخت سلــــــــیمان تکاب قابل بررســــی می باشد .

در مورد تاریخچه خود روستای سور هیـــــــــچ گونه سند مکتوبی در دست نمی باشـــــــــد ولی با توجه به بررسی و نظر اسا تید , اکثـــر آنها معتقدند که احتــــــــــــــــمالا" مربوط بـه دوره میترائیسم می باشد و صــــحت این امر نیز در بررسی و مطالعات باستانشنــاسی و باستان پژوهشی روشن تر می گــــــردد . در بررسی های مقدماتـــــــی که در منطقـــــــه شده چندین محوطه تاریــــخی مربوط به دوره هـــای پارتی و اسلامی شـــناسائی گردیده اســــــــت که در اطراف روستــــا پراکنده می باشد .

از جمله مناطق تاریخی منطقه مــــی توـــــان به توران دره سی ( که خود چندین محــــوطه باستانی را در خود جای داده و یکــــــــــــــی از زیباترین نقاط دیدنی منطقه محــــــــســـوب می گردد ) , غارهای چاخماخلار و غارقـوینلار , قبرستان قدیمی تو توخانه , قلعه جــــــوق آلقو , منطقه باستانی مثنه , غار منــــــبع آب , قبرستان قدیمی مثنه از جمله ایــــــــن محــــوطه ها می باشد که دلیلی بر غنـــای تاریخـــــــی منطقه می باشد .

معماری روستــــــــــای سور از دو دیـــــــدگاه قابل بررسی می باشد . معماری صخــره ای روستا و معماری که احتمـــــــالا بعــد از دوره اول پدید آمده است . آنچه حائز اهمـیت می باشد معماری صخره ای می باشــــــــــد که شاید از لحـاظ تنوع و ویژگی در نوع خود بـــی نظیر می باشند .

چنانکه قبلا" اشاره شـــــــد روستــــــا در دو طرف دره قرار گرفته است . خانه هایـــی که در دل کوه کنده شده در دو طرف وجـود دارد ولی در ضلــع شرقی 4 تا 5 واحد و بخـــــش اعظم این بنـاها در ضلع غربی قرار دارد هــــر واحد از این مجموعه را می توان چنین تشـریح کرد . که دارای اطاق نشیمن و طـــــــــویله و انبـاری با پلانی مدور یا بیضوی که در وســــط اتاق نــــــــــشیمن بصورت سکویی مرتفـــع با ارتـــــفاع CM 80 تا CM 1/20 که بـــــالای ایـــن محل فضائی گنبدی شکل مرتفـــــــع با نورگیـــــــــری در بالای آن تعبیه شده شـــاید بدین دلیل باشــــــــــــــــــــــد که آثــــــــار در داخل کوه زیاد می باشــــــد و از آن به عنوان منبع روشنائی استفاده مـــــی گردیده است .

طویله ها دورا دور ســــکوی اتاق نشیــــــمن قرار گرفته که آغول حــــــــیوانات را در کنــــار سکوی نشیمن در داخل سنگ بطرز ماهرانـه ای کنده منده که حتی جــــــــــــای بســــتن حیوانات را نیز در کنار بازوی آغول ها بصـــورت حــــــــــــلقه هائی تراشیده اند .در گوشــــه هائی از این مــجموعه ها فضاهائی نیز بـــــه عنوان انباری تعبیه گردیده است . در دیـــواره ها و پایه های سنگی حفره هایی که بیانــگر محلهای پیه سوز مـــی باشد تعبیه شـــده و سوراخهایی به عنوان قلاب برای آویزان کردن یا بستن وسایل شخصــــــی قرار داده شده است .

علاوه بر این موارد فضاهای دیگری نیــــز وجود دارد که می توان به زیرزمین های این واحدها اشاره داشت . روستائیان مدعی هستند که این واحد ها 2 یا 3 طبقه می باشـــــــــــــند ولی آنچه که دیده می شود فضـــــــائـــی در زیر این مجموعه است که اکثریت این فضــاها پر شده است و تائید صحت و سقم ایـــــــــن ادعا نیاز به کار کارشناسی و بررسی علمـی دراین محلها امکان پذیر است.با این حــــال با توجه به این که محلهای یاد شده قریب به 2یا 3 نســـــل می باشد استفاده مسکونـــی نشده و فقـــــــط به عنوان انباری مـــــــــــورد استفاده قرارگرفته بیشــــتر فضاها را رسوبات پر کرده اســــــت و این امر شناخت جـــامع و کامل و پیاده کـــــــــردن پلان محل را بــــــــا مشکل روبرو می کند .

تمامی واحدهای اشــاره شده از طریق حفره هایی به همدیگر مرتبـــط می باشند به نوعی که در هنگام استفاده مــــــی توانستند از این مسیرها به واحد دیگری عبـــــــور کنند که این راهها امروز ه به دلیل تــــــــفکیک و داشــــتن مالک شخصی مسدود شده است علــــــاوه بر این خود روستائیــــــــان معتــــــــــقد بر این هستند که تمامی واحـــدها به همـــــــــدیگر مرتبط هستند واحدهای دو طــرف دره نیــــــز با همدیگر ارتباط دارند که کمـی غیر معــــقول به نظر می رسد ولی هر احتمال ممکن است که این امر نیز بعد از بررسی روشن مــــــــی گردد .

وقتی وارد یکی از فـــــضاها می شویم شاید کمتر از 40 درصد از کل فضا قابل دید نیــست و به ابعاد مختلف غیر قابـل دسترس میباشد . پر شدن رســـوبات و گل و لای , استفاده از محل های به عـــــــــنوان انبار کاه و علوفه که توسط روستائیان مورد استفاده قرار می گیرد در پر شدن آنها بی تاثیر نمی باشد .

آنچه قابل تامل اســت جای کلنگهاست که بر دیواره این محلها خـــــــــود نمائی می کـــــند که چنین اراده ای در سر تســلیـــــــــم آوردن سنگهای عظیم هر بیننده ای را به شگفتی وا می دارد . شاید بخاطر افزایش جمعــیـــــت و عدم تکاپوی ساکنین شروع به ساختـــــــــــن ســـــــــاختمانهای روستــــــائی فعلـــــــی با توجه به ویژگی معماری بومی پرداخته اند .

در معمـــاری صخره ای نیز این اصل نیــــــــــز رعایت شده اســـت بطوری که با کمی دقــت در محل می توانیم ایوانی سنگی و جلو آمـده در مقابل در ورودی را کـــــــــاملا لمس نمائیم علاوه بر معماری صخره ای ســور محلی کـــه روستائیان به آن مثنه می گوینــــد در ضلـــــع جنوب شرقی روستا وجود دارد که مـــی توان از أن به عنوان آب انبار یاد کرد که آب هـــــای سطحی و باران را در آن جمع آوری می کننــد و مورد استفاده قرار می دهند . در این جـــــا حـــــوضچه اولی پر می شود و آب رســــــوب گذاری می کند و به حوضچه دیگری میریـــزد که این عمـــــل در چندین حوضچه صورت می گیردکه مکانیزیـــم به کار رفته در این محل نیز خـــــــود جای مطالعه دارد .

وقتـــــــی از دور روســـتاهای سور و توتاخانه را می بینیم که در شیــــب کوه ساخته شده اند شاید اولین چــــــــیزی که در ذهن تداعی بکند روستای ماســـــــــوله باشد . چنانکه در این نوع معماری حیاط ســــــــاختمانهای بالا دست پشت بام منازل پائین دســــــــــت می باشد خانه های مجتمع دارای ایوانهائــــــی با ستونهای چوبی و اندود شده با خــــــــــــــاک ناخـالص میکا که روستا در زیر نور آفتاب بــــــه نقـــره ای میزند که واحدهای صخرهــــای در زیر ایـــن خانه ها به عنوان انباری مورد سابقه قرار می گیرد.

در مورد سابقه اســـــــــتفاده از خاک میکا به عنوان اندود می توان به نوشته هردوت مورخ یونانی که در کتاب خود چنین اشاره می کند که وقتی وارد سرزمین مــــاد می شویم قلاع مادها زیر آفتاب همچون ســـاختمان هایـــــی که از نقره ساخته شده می درخشند و ایـــن را در تمامی نقاطی که جزو سرزمــــــــین ماد بوده امروزه نیز قابل مشاهده اســـــــت کـــه بصورت لعاب پاشیده استفاده می شود.

در کل می تـوان روستای سور را از آنچه که تا کنون بصورت جسته و گریخته در مورد معماری صخره ای در ایــــــــران گزارش شده جداگانه بررسی کرد و این مـــــجموعه معماری صخره ای جدا از آنچه در کندوان و سایر موارد است دانست . چه از نظر وسعت و چه از نظـــــــــر شیوه ای که در آن اعمال شــــــده حائــــــــز اهمیت می باشد .

  • zakaria aghapour
  • معرفی شهرستان بناب
  • بناب با 840 کیلومتر مربع وسعـــــت وبا جمعیتی بالغ بر 135000در جــــــــــــــنوب غربی اســـــــــــتان آذربایجان شرقـــی و بین 46درجه و 3 دقیقه و15 ثانیه طول شرقی و37 درجه و20دقیقه و30 ثانیه عـــــــــرض شمالی واقع شده و ارتفاعش از ســـطح دریا 1285 متر است .از نظر لغوی بنــــاب به معنی بن آب,قعر آب در لغت نامــــــــه آمــــده است و وجه تسمیه وانگیزه ایجاد شهـــــر بـــــــناب را نیز به جلگه ای بودن وهمچنـــــــین بالابـــــــــودن سطح آب و مستعد بودن خاک برای کشـــاورزی در آن میتوان اشاره نمود.
  • بنــــــــــاب از دیر باز یک موقعیت ممتــــاز جغرافیائـــی برخوردار بوده وراههای بزرگ تجارتـــــــــی وکاروانی از آذربایجان به بین النهرین,شامات,حجاز وغرب کشــور از آن عبور میکرده اســــــت وامروزه نیز با قرار گرفتن در نقطه تلاقـــی محورهای اصلی آذربایجان شرقی, کردستان , کرمانشاه , عتبات عالیات ودسترسی به راههـــــای آهن وهوائی ضمن این که موقعیت خـود را حفظ کرده بلکه بر موقعیتش نیــــــــــز افزوده شده است وهمیشه به عنوان یک شهر مطرح در شمال غربی کشور مــورد توجه قرا ر گرفته است.
  • شهرستان بناب در 120 کیلومتری مرکــــز استان (تبریز) ودر شرق دریاچه قرار گرفته است.
  • از دیدگاه تاریخی وجود تپه های باستانـــی در سطح منطقه واشیاء زیر خاکی پیــــدا شده از هزاره اول تا چهارم قبل از میلـــاد و وجودمساجد وآثار باستانی دیگر مربـوط به دوره های مختلف خصوصا" دوره صفویه وهمچنین حرکت سپاهان رومی وایرانـی در جنـــــــگهای اواخر دوره سامانی بویژه مسیر حرکت سپاهان هــــراکلیوس برای تصرف تخت سلیمان از این منطقه وبقایای گورستان دوره ایلخانی با خــــطوط مختلف ثلث ونسخ و رقاع بویژه کوفی در روستای زوارق همگی شاهد تاریخ عظیمی است که این منطقه از آن برخوردار میـــباشد در اینجا به بعضی از آنها اشاره میگردد: مسجد وحمام مهرآباد-مسجداسماعیــل بیـــــگ-مسجد گزاوشت-پل پنج چشمه-سنگ قبرهای نبشته شـــــــــده زوارق- مسجد کبود-زرگران-خانه سیف العلمــــا- تپه های باستانی-حمام حاجی فتح الله-وروستای صور با غارهای دیدنی وصخــره ای که متعــــلق به دوره اوراتوربوده دراین میان شهرداری بناب وشورای شهر جهت جذب گردشگر وتوریست همکاری خوبـی با میراث فرهنگی بناب داشته ودارد.
  • راولسون جهانگرد انگلیسی بازدیدی کــه از شهرهای ایران وآذربایـــــجان داشته از شهر بناب نیز دیدن کرده و بـــــــناب در آن زمان حدود 1500 خانه داشتـــــه و اطراف شهر تا مسافت یک فرسنگـــــی در همه سو درختان میوه و تاکستان هــای فراوان دیده می شد. وبه جهت کوچه های تمیز و جویهای فراوان,بناب را یکی از شهـــــر های پاکیزه ومنظم ایران انتخاب میکردند.
  • شهرستان بناب در منطقه شمــــال غرب کشور در زمینه پرورش نیروهای متخصص جایگاه والائی دارد که مراکز آن عبارتنداز:
  • 1:دانشگاه آزاد اسلامی
  • 2:دانشگاه پیام نور
  • 3:دانشگاه امام صادق وحوزه علمیه ولی عصر (ع)
  • 4:آموزشکده فنی ومهندسی
  • 5:مجتمع آموزشی آب وبرق
  • 6: دانشکده هنر
  • که جمعآ بالغ بر 16000 نفر دانشـــــجو در مراکز علمی فوق و بیش از 35000 دانش آمــوز در مـــدارس بناب مشغول به تحصیـــــــل هستند .
  •  
  • میادین شهر بناب :
  • 1_ میدان امام خمینى
  • 2_ میدان باقر اباد
  • 3_ میدان امیرکبیر
  • 4_ میدان معلم
  • 5_ میدان کوى شهدارى
  • 6_ میدان بسیج
  • 7_ میدان تامین اجتماعى
  • 8_ میدان شهریار
  • 9_ میدان انقلاب (یاد بود)
  • 10_ میدان شهداء (چهار راه قشلاق)
  • 11_ میدان آب (کوثر)
  • 12_ میدان خیابان آب
  • 13_ میدان خشکبار
  • 14_ میدان دریا
  • 15_ میدان کارگر
  • 16_ میدان فرهنگ
  •  
  • تقسیمات کشوری و خصوصیات جمعیتی
  • بناب از زمان اولین تقسیمات کشوری ، مرکز بخش بوده که در سال 1368 با توجه به استعدادهای موجود ، به شهرستان ارتقا یافته و دارای یک بخش مرکزی با سه دهستان با مشخصات زیر می باشد :
  • بناجوی شمالی : به مرکزیت روشت بزرگ با 206 کیلومتر مربع مساحت و تعداد 10 روستا به نام های : روشت بزرگ ، روشت کوچک ، زاوشت ، آلقو ، توتاخانه ، صور ، قیماسخان ، شور گل ، قره زکی ، دوش
  • دهستان بناجوی شرقی : به مرکزیت خوشه مهر با 100 کیلومتر مربع مساحت و تعداد 7 روستا به نام های : چلقائی ، تازه کند ، قشلاق ، خوشه مهر ، ینگی کند ، تازه کند زوارق ، دیزج پروانه
  • دهستان بناجوی غربی : به مرکزیت خانه برق جدید با 482 کیلومتر مربع مساحت و تعداد 14 روستا به نام های : خانه برق جدید ، علی خواجه ، قشلاق ، ینگی کند ، قره چپق ، خانه برق قدیم ، آخوند قشلاق ، خلیلوند ، چپقلو ، حاجی مصیب ، قره قشلاق ، زوارق ، کوته مهر ، خانه برق عیسی خانی
  •  
  • اوضاع منطقه در جریان قرن ششم تا هشتم
  • طبق نوشته محققان در اطراف این شهر تپه هائی وجود دارد که به قره تپه یعنی سیاه تپه معروف است ، در خاکبرداری که از این تپه شده و می شود ، آثار زیادی که نمایانگر زندگانی انسان و احتمالا وجود خانه و شهر را در این منطقه تائید می کند و می توان نتیجه گرفت که گویا شهر ابتدا در این مکان که اینک میان باغات انگور قرار گرفته است ، قرار داشته است و بنا به اظهارات عده ای ، این تپه ها در اثر زلزله ای که شهر را کلا ویران کرده است ، بوجود آمده است . روایت دیگری هم حاکی از این است که این شهر هنگام حمله مغول ، قتل عام شده و شهر به طور کلی ویران شده است . در نزدیکی یکی از این تپه ها ، خندقی وجود دارد که به نام خون دولان یعنی خندقی که با خون پر شده است ، می باشد که وقتی مغولان همه اهالی را قتل عام کردند ، خون به اندازه ای جاری شد که این مکان را پر کرده بوده است .
  • با توجه به حمله مغول در صفر سال 618 ه . ق و تصرف شهر مراغه با کشتار مسلمانان و بازپس گیری آن توسط جلال الدین خوارزمشاه در سال 622 ه . ق و تصرف مجدد آن در تاریخ 628 ه . ق توسط قشون مغول و انتخاب شهر مراغه به عنوان پایتخت توسط یکی از نوادگان چنگیز خان به نام هلاکو خان در تاریخ 656 و مرگ هلاکو در سال 663 در کنار رودخانه جغاتو ( جغتای یا همان زرینه رود ) در کنار میاندوآب و تصرف مراغه توسط تیمور در سال 795 ، اظهارات مربوط به کشتار اهالی بناب و ویران شدن شهر و خندق پر از خون را تائید می کند . بدین صورت که مغولان در سر راه خود همه چیز را تخریب و مردم آن را کشتار می کردند .
  •  
  • ظهور صفویان در عرصه قدرت و تحولات اجتماعی و سیاسی
  • ظهور شاه اسماعیل صفوی در عرصه قدرت ایران و رواج مذهب شیعه جعفری تحول عظیم اجتماعی به وجود آورده است که وجود آثار باستانی مساجد مهم در زمان صفویه در تمام شهرها و بناب ، این موضوع و همچنین قدمت شهر بناب را بیان می کند .
  • پس از فوت شاه طهماسب ، ایل کرد مکری که در اطراف مراغه و میاندوآب زندگی می کردند به همدستی سلطان مراد سوم ، پادشاه عثمانی به سرکردگی امیر بیک بر علیه صفویه قیام کردند و ایلخی خاص شاه صفوی را در قریه قره چپق در دو و نیم کیلومتری بناب تصرف نمودند .
  •  
  • روستای قره چپق و تصرف ایلخی و اقدامات شاه عباس
  • شاه عباس به قصد متفرق ساختن و سرکوب ایل مکری در آغاز سال 1019 به این منطقه آمده و سران ایل مکری از ترس اینکه شاه عباس ایلخی خاص شاه طهماسب را مطالبه کند ، اسبان اصیلی را برگزیده و راهوار را به محلی دوردست فرستادند . این خبر نیز شاه عباس را خشمگین تر و در بر انداختن آن ایل ، مصمم تر گردانید .
  • سردار کرد با جمعی از سران ایل برای پای بوسی و تقدیم پیشکش به اردوی شاه آمدند ولی به دستور شاه عباس در روز شنبه 18 ربیع الآخر سال 1019 همگی را کشتند و ایل مکری را نیز قتل عام کردند . پس از این واقعه ، شاه عباس به محل ایلخی در قریه قره چپق بناب آمده و چند روزی را در آنجا گذرانیدند .
  • با توجه به مدارک موجود ، مدیریت و تشکیلات ایلخی در قره چپق بناب با حاجی محمد قلی دهباشی و اعقاب او که ساکن قره چپق بودند ، سپرده شده بود . بعد از او حاج حسن و پس از او برارد زاده اش حاج محسن و بعد پسرش حمید خان و پس از او به عمویش تقی خان منصور الممالک و پس از وی نیز حاجی محمد خان عهده دار مدیریت این تشکیلات بودند . در زمانیکه رضا خان متصدی امور وزارت جنگ بود ، محمد علی خان از سمت خود استعفا و ایلخی دولتی به ورامین فرستاده شد ولی بعد از مدتی دوباره در 4 کیلومتری مراغه تاسیس شد ( پادگان علویان ) .
  •  
  • بناب در گذر تاریخ
  • بر اساس نشانه ها و آثار شناخته شده در شهر بناب ، قدمت تاریخ و تمدن این شهر به شش هزار سال پیش می رسد که به احتمال زیاد اولین قوم آریائی این محل را به جهت آب و هوای معتدل و بارندگی های سالیانه و زمین های مسطح و هموار و قرار گرفتن اراضی در دامنه های زیبای سهند و سواحل دریاچه ارومیه برگزیده باشند .
  • وضعیت جغرافیائی منطقه و آثار به دست آمده از کاوش های محلی نیز با توصیفات شهر تاریخی شیز انطباق دارد . آثار به دست آمده از حفاری های قره تپه گزاوشت و قیزلار قلعه سی ( قلعه دختران ) که یکی از نود و سه تپه باستانی می باشند و همچنین وجود سی و شش غار مربوط به یکدیگر ( معماری صخره ای صور ) که نشانگر زندگی های دسته جمعی در دوران ماقبل تاریخ است . همچنین کشف آثار قدیمی مانند ظروف سفالین ، فلزی و نشانه های تمدن شهری تا عمق چند متری زمین ، این سابقه طولانی را تائید می کند .
  • شهر بناب توسط تپه های متعددی احاطه شده است . از جمله قره کولوک ، تپه قبرستان قدیمی محله مهرآباد ، تپه گزاوشت در محله گزوشت ، تپه قره چپق و تپه های سپیگان ، تپه آغاجاری ، تپه بابالار ، شیزگان تپه ، همچنین تپه های باستانی که مساجد زرگران ، مهرآباد و میدان بر روی این تپه ها قرار گرفته اند ، از دوره اسلامی تا شش هزار سال پیش قدمت دارند .
  • تخریب کامل در زمان حمله مغول امکان هر گونه تحقیق را در زمینه هنر و معماری این منطقه در قبل و بعد از اسلام مشکل یا غیر ممکن کرده است .
  • از سوی دیگر به دلیل پایداری و غیرت مردم در مقابله آشتی ناپذیر آنان با مغولان ، هیچ اصری از تمدن و آثار معماری رو بنائی قبل و بعد از اسلام تا عصر مغولان بر جای نمانده و شهر به ویرانه تبدیل شد . ( هنوز هم آثار ویرانه های دوران قبل از مغول ها در زیر خاک نهفته است ) . اما یکباره در ابتدای دوره حکومت صفویان در اواسط قرن دهم در حدود بیست مسجد زیبا ، چندین گرمابه و بیش از چهل کاروانسرای اقامتی و تجارتی متعددی به مرور زمان در شهر احداث شده که این امر حکایت از آبادانی و رونق ناگهانی شهر پس از دوره مغول و به عبارتی بهتر بازسازی پس از جنگ است .
  • وجود بناها و مساجد و آثار تاریخی متعددی که به یکباره پس از دوره های مغول شکل گرفته اند ( پس از اینکه اکثر بناها و میراث تاریخی کهن شهر به دست مغول ها تخریب گردیدند ) نشانگر روحیه و وحدت و همدلی مردم این منطقه است . به طوری که دکتر حبیبی معاونت محترم ریاست جمهوری دوران قبل در این مورد فرموده اند : با مشاهده آثار و بناهای تاریخی ، به خصوص مساجد زیبای این شهر ( بناب ) می توان به روحیه تعاون و همکاری در مسائل سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی در این شهر پی برد و من امیدوارم که این طرز تفکر الگوئی شود برای سایر شهرها و ....
  • مساجد زیبای مهرآباد ، کبود ، زرگران ، اسماعیل بیک ، گزاوشت ، میدان زواره ، جوینلر ، اشرفی در دیزج پروانه ، مسجد روستای زاوشت و ... همچنین کاروانسراهای میر غفور که دارای هشتاد منزل که در هر منزل لوستر یا چلچراغی با دوازده چراغ رنگی نفت سوز روشن بود و امروزه یک هتل زیبا را در ذهن تداعی می نماید ، به علاوه پل پنج چشمه ( خور خور چورپو ) و پل های دیگری که از بین رفته ا ند از یادگارهای آن دوران محسوب می گردند . وجود این آثار و بناهای تاریخی و مراکز تجاری و بازارهای هفتگی مداوم نشان از بزرگی و عظمت و رونق اقتصادی و فرهنگی و دینی این شهر است .
  • بنا به نوشته حمد الله مستوفی در کتاب نزهه القلوب ، زبان مردم بناب تا زمان مغول زبان پهلوی مقرب بوده است که خود می تواند مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد .
  • وجود کلمه مهر در ترکیب نام مکان ها مانند مهر آباد ، خوشه مهر ، کوته مهر ، قلعه مهر ، از طرفی نحوه خاص تلفظ کلمات در میان مردم حکایت از فرهنگی اصیل و دیرینه دارد که در گوشه های مختلف زندگی مردم از جمله در مراسم سنتی و اصطلاحات کشاورزی آنها به چشم می خورد . هنوز هم اسامی اکثر محله ها و مکان های این شهر از دوره تمدنی به صورت دست نخورده حفظ شده و مورد استفاده قرار می گیرد مانند محله های : گزاوشت ، مهراباد ، سپیگان ، نهر ، قلعه مهر ، رودخانه آقا گل بری ، خرمن کوچه ، پشت قلعه ، تنگه کوچه ، عالی قاپو ، کوزه چیلر ، زرگران و ... و همچنین روستا های : زوارق ، راوشت ، خانه بری ، خوشه مهر ، کوته مهر ، سور ، توتاخانه و ... اشاره کرد .
  • وجود مراسم های متعدد تاریخی و باستانی در این شهر حاکی از این مطلب است که مردم دارای اعتقادات مذهبی قوی و قابل احترام هستند ، خصوصا تعدادی از مساجد ( زرگران ، مهرآباد ، گزاوشت و ... ) بر روی تپه های باستانی و تاریخی ساخته شده اند . از ویژگی های معماری در مساجد بناب ، ستون ها و سر ستون های چوبی و شبستان های آنهاست . این ستون ها احتمالا ابتدا در مسجد قرمز واقع در کوی فردوس جنب دروازه محال ( گاودل ) در مسیر جاده اصلی قدیمی گاودل به تبریز و سپس در مسجد زرگران ساخته شد . سپس از مسجد کبود و اسماعیل بیک به تکامل رسیدند و در نهایت در مساجد مهرآباد و گزاوشت به اشکال بسیار زیبائی طراحی و اجرا شده اند .
  • نکته جالبی که می توان درباره سر ستون های مساجد مهرآباد و گزاوشت ( دوره صفویه ) اشاره کرد ، رنگ آمیزی و طراحی سر ستون هاست . بدین صورت که هر بیننده ای در نگاه اول وقتی سرستون های مساجد مهرآباد و گزاوشت را می بیند ، این تصور را در ذهن تداعی می کند که رنگ آمیزی و طراحی سرستون ها یکسان می باشد وهیچ تفاوتی با هم ندارند . اما با کمی دقت اگر آنها را با همدیگر مقایسه کنیم به تفاوت های زیادی در رنگ آمیزی و طراحی آنها پی خواهیم برد و هیچ کدام از سرستون های مساجد همانند سرستون های دیگر رنگ آمیزی نشده و صندوق شاه تیر ها و تیر چوبی ها و پرده های چوبی سقف نیز که با اشکال مختلف زیبا رنگ آمیزی شده اند ، با همدیگر متفاوت اند .
  • سرستون های چوبی مسجد اسماعیل بیک در داخل و خارج آن از اولین انواع آن است که حدود صد سال بعد از بناهای چهل ستون و عالی قاپوی اصفهان به کمال خود رسیده اند . ذوق و استعداد فردی و فرهنگی و ایمان مردم این منطقه در آثار به دست آمده از مساجد تاریخی و همچنین حجاری های بی نظیر سنگ - قبرهای مربوط به دوره اسلامی بعد و قبل از دوره مغول ها مشهود است .
  • آثار زیبای آجری در پل پنج چشمه در حمام حاج فتح الله ( حاجی بدلی ) امروزی و حمام مهرآباد و بیش از چهل و دو کاروانسرای اقامتی و تجارتی و بازار قدیمی بناب در مسیر جاده گاودل و جاده تبریز که اکثر آنها در سی سال اخیر از بین رفته اند ، همگی حاکی از تمدن ، هنر و رونق اقتصادی و تجاری این شهر است .
  • سرای ممقانی از آخرین آثار شناخته شده بعد از دوره صفویه بود که متاسفانه مدتی پیش تخریب و از بین رفت .
  • شهرستان بناب بار دیگر در زمان قاجاریه در حمله شیخ عبدالله دچار خسارات سنگینی شد ، این حملات از طرف جاده قدیمی محال گاودل و توسط شیخ عبدالله انجام پذیرفت که در نتیجه حصار دروازه جنوبی شهر کاملا ویران گشت اما به خاطر پایمردی و مقاومت شجاعانه که از طرف اهالی این شهر و با رهبری شیخ قاضی به عمل آمد مهاجمان پس از تخریب قسمتی از شهر یارای مقاومت نداشته و عقب نشینی کردند که هنوز هم نام این محله در میان مردم این منطقه کرد کندی یا همان کرد گلدی ( کرد آمد ) است ، به زبان ترکی تلفظ می کنند .
  • با این وجود علی رغم همه این رخدادهای تاریخی ، هنری راولینسون ( از جهانگردان انگلیسی ) در سال 1252 ه . ق ضمن بازدید از بناب آن را یکی از زیباترین شهرهای ایران نامیده است .
  •  
  • zakaria aghapour


 

پراکندگی ترک ها

ادبیات ترکی عبارت است از مجموعه آثاری که به وسیله ترک ها آفریده شده است . ادبیات ترکی با ریشه ای بسیار عمیق در محیط جغرافیائی بسیار پهناور بر روی زمین گسترش یافته است و امروزه از بالکان تا ماورای چین این ملت پراکنده است . زبان ترکی امروزه از کناره دریای آدریاتیک تا دامنه های هیمالیا ، از مرزهای ژاپن و چین تا آلاسکا ، از دریای مغرب تا اقیانوس هند رواج یافته و جمعیت ترک زبان دنیا بالغ بر 200 میلیون نفر است که در ترکیه ، آذربایجان و قفقاز ، ترکمنستان ، چین ، قسمت های زیادی از ایران ، عراق ، بالکان قبرس و ... پراکنده اند . در تاریخ ، زیر عنوان ترک ، می توان قبیله های زیر را نام برد : آوار ، باسمیل ، بایرکو ، ایزگیل ، اوغوز ، اؤنوک ، قارلوک ، گوری کان ، قیرقیزتورفیش ، تاردوش ، اویقور ، خونلار ، تابقلار ، قاراخانلی لار ، ...

به هنگام عزیمت ترک ها به آسیای میانه ، اوغوزها در قرن ششم و ایقورها در قرن هشتم میلادی ، دنیای ترکان را بدست گرفتند .

به علت اینکه زبان مردم آذربایجان یکی از شاخه های زبان های ترکی است ، می شود گفت که نمونه های خیلی قدیمی ادبیات شفاهی در آسیای میانه و در بین ترک زبان ها آفریده شده و اثرهائی که در این زمینه از قبل از میلاد در بین ترک زبانان به وجود آمده ، بیشتر مطالبی بوده که توسط روحانیونی به نام شامان ، قام ، تویون ، باقسی ، اوزان ، مطرح می شده است .

 

لهجه های ترکی در زمان اسلام

 

 

 

 

 

 

 

 


 

اشعار ترکی قبل از اسلام به شاخه های : کوشوک ، ساغو ، بوی تقسیم می شده و نام اولین شاعران ترک زبان بر اساس کتاب محمود کاشغری ( لغت شناس معروف قرن 11 میلادی ) عبارتند از : چوچو ، آپرین ، تیغین ، کی کی ، قول ترخان ، آشیق توتونق ، قالون کیشی ، چیسر ، توتونگ ، وپراتیا ، شیری و ...

اگر تعصب را کنار بگذاریم می توانیم بگوئیم که ملت آذربایجان خالق یکی از غنی ترین و واقع گراترین و همانیستی ترین گنجینه ادبیات شفاهی در طول تاریخ بوده است .

در ادبیات شفاهی آذربایجان به انبوهی از نغمه ها ، بایاتی ها و قصه ها در مورد هر یک از مراحل زندگی انسان ، حیوانات اهلی و وحشی مفید و مضر ، غلات ، رویدادها و حوادث طبیعی ، ابزار و آلات زندگی را از ابتدائی ترین شکل آن تا فرم کنونی ، اعیاد و جشن ها ، جنگ و ستیز ، قهرمانی و وطن پروری ، رفاقت و دشمنی و خلاصه در مورد تمام ابعاد هستی و ارزش های مادی و معنوی انسانی برمی خوریم که جمع آوری و مطالعه آنها از لحاظ مردم شناسی ، تاریخ ، جامعه شناسی تاریخی و زبان شناسی و سایر علوم اجتماعی حائز اهمیت است . در زیر به بعضی مراسم آذربایجان اشاره می کنیم که یا از بین رفته اند یا در حال از بین رفتن هستند .

 

شب چله یا شب یلدا

در آذربایجان برای این شب مراسم شادی و جشن برپا می شود و همه اهل خانه دور هم جمع شده و تا صبح از داستان ها و اساطیر و خاطرات برای هم تعریف می کنند . شب یلدا درازترین شب سال و نیز شب تولد حضرت عیسی مسیح است .

اهل خانه دور هم جمع شده سفره ای را باز می کنند که انواع میوه ها در آن یافت می شود . در این بین میوه اصلی این شب هندوانه است . این میوه سمبل شب یلدا است .

از خوردنی ها : حلوا خانگی ، پشمک ، باسلیق ، نقل ( نوغول ) ، شیرینی ، سوجوق و از میوه ها : هندوانه ، انار ، خربزه ، گلابی ، سیب ، به ، ازگیل ، بادام ، گردو ، کشمش ، نخود ، قاویرقا و ... در سفره هست .

در این شب برای دختران نامزد کرده و تازه عروس ها قسمتی از خوردنی های یاد شده را و نیز لوازم دیگر مورد استفاده در منزل را می فرستند .

این وسایل را داخل هفت مجمر می گذارند . آنها را قشنگ آرایش کرده و روی آنها را شال سفید یا قرمزی می کشند .

برای کسانی هم که مجمرها را حمل کرده اند ، انعامی می دهند .

 

مراسم راندن چله یا سرمای زمستان

این مراسم در روز آخر بهمن صورت می گیرد . در شهرستان بناب به نام پولکه بایرامی می گویند که جوان ها در میدانی جمع شده و با سیمی بافته شده که داخلش مواد محترقه می باشد حلقه های آتش درست کرده و می چرخانند و یک مشعل بزرگ هم وسط میدان می سوزد . وقتی مشعل اصلی خاموش شود مراسم به پایان رسیده است .

اهل خانه نیز مثل مراسم شب یلدا دور هم جمع می شوند و تا صبح برای هم خاطره و داستان تعریف می کنند .

 

مراسم عید نوروز

این مراسم در کل ایران رایج است و از زمان های بسیار دور برای ما به یادگار گذاشته شده است .

مردم به دیدن هم می روند و قهرها به آشتی تبدیل می شود و همه چیز از نو متولد و زنده می شوند .

در آذربایجان برای این تولد دو چیز ( آب و آتش ) بسیار مهم هستند و مردم برای این دو ارزش زیادی قائل هستند .

 

مراسم چهارشنبه سوری

روایت شده است که در زمان زرتشت ؛ روز و هفته و ماه و سال را حساب کردند و آخرین روز سال سه شنبه و روز عید ، چهارشنبه شد و روز سه شنبه را برای عید جشن گرفتند و آتشی را روشن کردند .

و نیز روایت است که مختار سقفی به افراد خود دستور می دهد چهارشنبه آخر سال را روی پشت بام ها آتش روشن کنند تا همه افراد برای انتقام خون شهدای کربلا آماده شوند .

دشمن این موضوع را فهمید و آنها مجبور شدند این حمله و انتقام گیری را روز سه شنبه انجام دهند و آن روز آتش روشن کنند .

بالاخره در آذربایجان رسم است که سه شنبه آخر سال را آتش روشن کرده و با اشعار مخصوصی از روی آتش می پرند .

ضمنا بازاری هم هست که مردم ، همه از شهر و روستا در آن برای خرید عید و خرید سال نوی خود جمع می شوند .

سوری در زبان کردی یعنی سرخ و چهارشنبه سوری یعنی چهارشنبه انتقام .

روایت دیگری حاکی است که ایرانیان در آخرین سه شنبه سال ، اسلام را قبول کرده اند .

چهارشنبه سوری 83

در روز چهارشنبه سوری ، زنان و دختران موهای خود را کمی کوتاه می کنند ( آرایش قبل از عید ) و مردان و جوانان ریش خود را . حتی پشم حیوانات را نیز می زنند چون که این کار را خوش یمن می دانند .

وسایلی را که بیشتر در بازار چهارشنبه سوری خریداری می شوند عبارتند از : آجیل ، آئینه ، کبریت ، شیرینی ، کوزه ، شانه ، عطر ، حنا ، نبات ، گلاب ، وسایل بازی بچه ها ( وسایل سر و صدا دار ) لباس ، فشفشه ، دستمال ، کفش ، جوراب و وسایل آرایشی .

بعد از خوردن شام ، جوانان به پشت بان همسایه ها و فامیل رفته و شالی را از پشت بام به درون خانه می آویزند و انعام می خواهند . صاحب خانه هم از خوردنی ها مقداری را داخل شال ریخته و می بندد . از بازی های این روز : شکاندن تخم مرغ ، بازی بادام ، تیله بازی و ... می باشد .

صبح روز بعد جوان ها ، دختر ، پسر ، تازه عروس ها ، همه به طرف چشمه یا آب جاری رفته و از روی آب می پرند . بعد از اینکه دست و صورت خود را شستند ، خود را بزک کرده و کمی از موهای خود را زده و داخل آب می اندازند . تکه هائی از شیرینی ها را نیز داخل آب می اندازند و ناخن های خود را نیز کوتاه کرده و داخل آب می اندازند و از آب چشمه و جاهای تمیز آن برداشته و به عنوان تبرک و آب سال نو به خانه می برند و از این آب خورده و به اطراف خانه می پاشند یا حتی به مزارع خود .

در بعضی مناطق آذربایجان هم عیدی های سال نو را عصر روز چهارشنبه سوری به خانه های هم می برند .

 

مراسم سیزده بدر

مردم در این روز به دامن طبیعت رفته و تا عصر در طبیعت به بازی و خوشی مشغولند .

عدد 13 را نحس می دانند و بخاطر این مسئله این روز را کار نمی کنند و فقط به خوشی می گذرانند .

سبزهای را که برای سفره هفت سین رویانده اند ، با خود آمورده و در رودی یا یک آب جاری می اندازند .

افسانه ای هست که می گوید : بین دو شاه جنگ می شود و شاه دستور می دهد تا همه از شهر بیرون روند . بعد از جنگ که داخل شهر روی داده بوده می بینند که پسر شاه داخل شهر مانده بوده و کشته شده است . از آن پس آن شاه دستور می دهد که روز سیزدهم نحس است و همه باید بیرون شهر بروند و این روز را سیزده بدر نام می گذارند .سیزده بدر 84

در این روز ماهی های سفره عید را نیز داخل آب می اندازند .

در این روزها مردم از گیاهان خوراکی وحشی در طبیعت همراه با نمک و سرکه استفاده می کنند .

 

زائیدن بچه و رسم اسم گذاری

بچه دارای حق و حقوق و ارزش زیادی است . پس نگهداری از آن بسیار مهم و اسم آن نیز بایستی دارای معنی و خوب باشد .

بچه که به دنیا آمد ، یکی از فامیل ها مثل مادربزرگ ، خاله ، خواهر ، ... وظیفه دارد تا هفت روز تمام از بچه به صورت تمام و کمال نگهداری نماید و او را شستشو دهد .

بعد از این هفت روز ، زن زائو و بچه را به حمام برده و شستشو می دهند . بعد از برگشتن از حمام ، جشن گرفته و همه می رقصند و شادی بر پا می شود .

هر کسی از فامیل هم تحفه ای برای کودک می آورند و آنها را جلوی مامای بچه به همه نشان می دهند .

برای اسم گذاری بچه ، همه دوستان و آشنایان جمع می شوند . بعد از اینکه اسم مناسب انتخاب شد همه تبریک و شادباش می گویند .

قنداق بچه را دست کوچکترین عضو میهمان ها می دهند و او نیز به بزرگتر از خود تا اینکه به دست پیرترین فرد مجلس می رسد که یا پدربزرگ بچه است یا مادربزرگش .

یکی از این دو نفر بچه را گرفته و بوسیده و شعار ملی مسلمان ها ( اذان ) را در گوش های بچه می خواند یعنی بدین صورت که در گوش راست بچه اذان و در گوش چپ اقامه را همراه با شهادتین .

اگر پسر بود در گوش راستش اسم محمد و اگر دختر بود در گوش راستش فاطمه و در گوش چپش اسم واقعی خود کودک که انتخاب شده است . بعد از اسم گذاری همه میهمان ها سه بار صلوات می فرستند و دوباره شادباش گفته و آرزوی طول عمر برای کودک می کنند .

تا چهلم بچه همیشه فردی کنار بچه و مادر آن است . در اتاق بر سیخی پیازی می زنند و اگر مادر بچه خواست بیرون برود ، آن سیخ را با خود می برد تا مبادا آل بانو جگر زائو را درآورد و اگر زن بیرون رفت حتما باید فردی کنار بچه باشد تا جن زده یا با بچه های جن ها تعویض نشود . در هفته اول به دنیا آمدن بچه ، آن را در شهر می گردانند و از بازار همراه بچه برای افراد خانواده تحفه ای می خرند .

ناخن بچه را تا چهل روز نمی گیرند . بعد از چهل روز بچه را به حمام برده و غسل چهلم می گذارند بعد دائی بچه ، ناخن آن را کوتاه می کند . در بعضی مناطق هم ناف بریده شده بچه را روی دیوار مدرسه یا مسجد می اندازند تا درس خوان یا مؤمن شود .

 

مراسم ختنه ( عروسی سنت )

حضرت رسول اکرم فرموده است : ختنه پسران مسلمان زاده از سنت های من است .

برای ختنه کودک ابتدا یک نفر به عنوان دایا ( کسی که هنگام ختنه کودک را در بغل دارد ) انتخاب می شود . این فرد بعد از ختنه برای افراد این خانواده محرم شده و برای آن کودک هم پدرخوانده می شود .

دایا برای کودک یک دست لباس ، برای پدرش خلعت ، شال قرمز ، فته ( دستمالی بزرگ که در گرمابه ها می بستند ) ، چند قواره پارچه سفید ، یک یا دو رأس گوسفند می آورد .

پدر کودک هم برای دایا یک قوچ بزک کرده و به خانه آن می فرستد که البته دور گردن قوچ ، شال سرخی می بندند . اگر شاخدار بود ، نوک هر شاخش هم سیب سرخی می زنند و روی پیشانیش آئینه ای نصب می کنند و داخل خورجینی ، شیرینی و خلعت هائی گذاشته و بعد از چند روز که از مراسم گذشت به خانه دایا می فرستند .

بعد از انتخاب دایا ، پدر کودک دلک ( همان آرایشگران دوره گرد قدیمی که دندان هم می کشیدند ) را می آورد تا سنت را اجرا کند .

دایا روی صندلی یا روی دو عدد متکا رو به طرف قبله نشسته ، روی زانوهایش فته را انداخته و پارچه سفید را جلوی خود پهن می کند . بچه را به روی زانوهای خود گرفته و پاهای بچه را باز نگاه می دارد و دست های بچه را می گیرد . شال قرمز را هم روی صورت کودک می اندازند ( تا خون را نبیند و نترسد ) .

دلک بسم الله را گفته و 3 صلوات فرستاده و با استفاده از اولگوج ( تیغ های ریش تراشی قدیمی که قابل تیز شدن بودند ) سنت را اجرا کرده و روی زخم را مرحمی گذاشته و می بندد .

دایا و یا کس دیگری به بچه شیرینی و پول می دهند تا آرام گرفته و گریه نکند . کودک را سر جایش می خوابانند .

تعداد بچه برای اجرای سنت ختنه بایستی عددی فرد باشد یعنی یکی یا سه تا . اگر مثلا دو نفر بودند ، یک خروس را یا سرش یا کاکلش را می برند تا خونش جاری شود .

برای این روز پدر بچه جشن و شادی در خانه به راه می اندازد .

امروزه کودکان را در بیمارستان یا مطب پزشکان ختنه می کنند .

قسمت بریده شده سنت را به شاخه ای یا سیخی زده و بالای سر کودک در اتاق به دیوار آویزان می کنند و بعد از چهل روز بیرون می اندازند .

مردم به این اعتقاد دارند که چون خون بچه به روی دایا می ریزد از این به بعد او محرم و فامیل بچه می شود . برای دلک هم جوراب ، شیرینی و مقداری پول می دهند .

برای التیام زخم هم از خاکستر تنور استفاده می کردند .

بچه ای هم که سنت ( ختنه ) نشده از دنیا برود بعد از غسل ، ریسمان سرخی را به دور سنتش بسته و کفن می کنند .

 

مراسم حضرت خضر (ع)

روز15 بهمن را روز حضرت خضر نامگذاری کرده اند . باور بر این است که در این روز حضرت که زنده هستند به در خانه ها رفته و سر می زنند و به آن خانه خیر و برکت می برند و مردم برای این روز ارزش زیادی قائل شده و مراسم شب چله را در این روز نیز تکرار می کنند .

رسم های این روز :     

·       قوود ( قاووت ) ساختن : در این شب قاووت ساخته و می خورند . قاووت از گندم ، شاهدانه ، سنجد و شکر درست می شود و شبیه آرد است . برای قاووت ، دوشاب ( شیره انگور ) می زنند تا شیرین شود . مقداری از قاووت را بیرون پنجره می گذارند و پنجره را باز گذاشته و می خوابند . مردم بر این اعتقاد دارند که حضرت خضر آمده و از قاووت می خورد ، دستی به روی قاووت می کشد . در این صورت خیر و برکت به خانه می آید .

·       فال گرفتن : برای روز بعد ، دخترانی که دوست دارند و می خواهند شوهر کنند ، کلوچه و کوماج پخته و صبح آن روز کلوچه فال خود را روی پشت بام می اندازند . اعتقاد دارند که کلاغی که این کلوچه را برده و روی پشت بام هر کس بخورد ، پسر آن خانه به خواستگاری این دختر خواهد آمد .

·       گردش : چند تن از پسران دستمالی برداشته و خانه ها را می گردند ( خانه هائی که صاحب خانه اش جهت این روز و رسمش ، شب در خانه را باز گذاشته است ) . یک سر دستمال را از لای در ، داخل انداخته و به شعر می گویند : من پسر حضرت خضرم ، فرستاده اویم و آمده ام تا تحفه او را ببرم . صاحب خانه هم خوش آمدی گفته و داخل دستمال کمی شیرینی ، تخم مرغ آب پز رنگ شده ، گردو ، کشمش ، جوراب و ... بسته و می گوید : دستمالت را بکش که تحفه ات را مهیا کردم .

 

سمنو پزی

سمنو را ، بیشتر هر کس نذری داشته باشد ، می پزد . این رسم را از آنجا می دانند که حضرت فاطمه سمنو را پخته و بین فقرا پخش می کرده است . سمنو را چند روز قبل از عید و یا در اوایل بهار می پزند .

مردم نذر می کنند که در فروردین و اردیبهشت ( نیسان و ایاز ) خشکی و خشکسالی نباشد و به همین خاطر سمنو می پزند که خیر و برکت دارد .

برای اینکه همه در سمنو شریک باشند ، هر خانه ای مقداری گندم می دهند تا جمع شود . این گندم ها را در خانه ای به مدت 3 روز در آب یا رطوبتی نگاه می دارند . سپس در داخل کیسه ای ریخته و هر روز یک یا دو نوبت به کیسه آب می پاشند . این گندم ها کمی رشد می کنند سپس گندم ها را در داخل مجمرهای بزرگی پخش می کنند . پهنای آنها حدود 4 الی 5 سانت می شود . روی آنها پارچه تمیزی کشیده و روزی دو سه بار آب می پاشند . پنج تا هفت روز بدین گونه می گذرد . گندم ها به صورت سرخ مانندی رشد می کنند . بعد دخترها و عروس های اهل محل همه جمع می شوند . البته جمع شدن اینها هم بدین صورت است که در داخل مجمری کمی از این گندم ها گذاشته همرا با آئینه ، سرمه و سرمه دان و پارچه سرخی را روی آنها کشیده و به در همسایه ها می روند . زن همسایه که مجمر را دید ، می گوید : به به از کارهای خانم حضرت فاطمه که انجام می دهند . آئینه را برداشته و به خود نگاهی می کند و از سرمه به چشم خود می زند و دختر و عروس خود را برای سمنو پزی صدا می کند و اگر دختر یا عروسی نداشت ، خود می رود .

گندم ها را سه بار با هاونگ می کوبند ( البته امروزه با چرخ گوشت فقط یک بار چرخ می کنند ) . گندم های له شده را داخل آب می ریزند . این ها را ورز می دهند و بعد فشرده و آب آنرا می گیرند و آب را از داخل الک رد می کنند . به این آب ، آب اول یا سرآب می گویند . دوباره پس مانده ها را داخل آب ریخته و همان کار را تکرار می کنند . داخل آب دومی ، آرد می ریزند ( برای هر کیلو آب گندم 6 تا 7 کیلو آرد می ریزند ) . آرد را آرام آرام ریخته و به هم می زنند . دیگ بزرگی را حاضر کرده و داخل دیگ روغن می ریزند و دورش را گل مالی می کنند و روی اجاق می گذارند . خمیر را داخل دیگ ریخته و می پزند . تا موقع سفت شدن به هم می زنند که ته دیگ نچسبد .

بایستی به شکل حلوا درآید یعنی تقریبا به صورت قهوه ای رنگ شود . هر لحظه که رنگش قرمزتر می شود از آب اولی روی آن می ریزند تا موقع سفت شدن . بعد سمنو بصورت اصیل خود تهیه شده است . سر دیگ را بسته و حرارت را ملایم می کنند .

کسانی که سمنو را می پزند و به هم می زنند از آیات قرآن خوانده و صلوات می فرستند . وقتی سمنو پخت ، از پیرزن حاضر در مجلس اجازه گرفته و اجاق را خاموش می کنند و دیگ را پائین می آورند . روی دیگ را باز کرده و پارچه تمیزی روی آن می اندازند و بغل دیگ ، جانماز ، قرآن ، سرمه دان ، یک بشقاب سبزه ، یک چراغ روشن ، مهر و تسبیح ، کمی قند و نبات و یک آفتابه آب می گذارند .

مردم اعتقاد دارند که حضرت فاطمه به خانه ای که سمنو پخته اند ، می رود . کام خود را با سمنو شیرین کرده ، وضو گرفته ، به چشمان خود سرمه زده ، قرآن خوانده و نماز می خوانند . اگر سمنو مورد قبول باشد ، انگشت خود را داخل آن زده و اسامی مقدسی مثل " الله ، محمد ، علی ، فاطمه ، حسن و حسین و ... " روی سمنو می نویسند .

بعد از چند ساعت سمنو را داخل ظروف ریخته و بین همه اهالی محل پخش می کنند و هر کس سمنو را گرفت ، جای سمنو در ظرفی که خالی کرده اند ، شیرینی ، قند ، چای ، تخم مرغ ، ... می گذارند .

 

رسم ازدواج

 در آذربایجان بیشتر ، پسر بعد از اینکه از خدمت سربازی آمد ، برای ازدواج اقدام می کند و این قضیه را با مادر و خواهر خود در میان می گذارد و می گوید که کدام دختر را می خواهد . اگر در مشورت با آنها رضایت را دید ، خواستگار به خانه دختر می فرستد ، برای بار اول مادربزرگ و مادر و خواهر بزرگتر به خواستگاری می روند . اگر پسر کسی را در نظر نداشت ، پدر و مادر کسی را معرفی می کنند ، اگر جواب پسر ری بود که خواستگاری صورت می گیرد ، اگر نه که نه .

در قدیم نظر پسر و دختر مطرح نبود و بزرگترها مثلا دختری را انتخاب می کردند که پسر اصلا او را ندیده بود و مجبور هم بود که ازدواج کند و روی حرف بزرگترها حرفی نزند . اگر در خواستگاری اول دختر را پسندیدند ، کسی از فامیل دختر را به عنوان واسطه سراغ آنها می فرستند . او هم رفته و می گوید که فلان شب ، فلانی ها برای شام میهمان شما هستند .

برای خواستگاری پیرزن های فامیل می رفتند . دختر هم خود مسئول پذیرائی می بود که شیرینی ، شربت ، چای و میوه را به میهمان ها تعارف می کند .

برای اینکه بفهمند دهان دختر بوی بدی می دهد یا نه یکی از زن ها دختر را می بوسد و وقتی دختر پذیرائی کند به اندام او نظری می کنند تا اگر عیب و ایرادی داشت ، بفهمند .

اگر زن ها پسندیدند ، قرار می گذارند که مردها با هم جمع شوند که البته در منزل دختر صورت می گیرد .

فامیل دختر برای مصلحت خواهی از هم وقت می گیرند که بعد از چند روز جواب آری یا نه را بگویند . اگر جواب خود دختر هم مثبت بود می گوید که اختیار من دست پدرم است ، سر مرا به هر طرف که ببرد ، خونش هم به آن طرف جاری می شود . اگر نظر منفی داشت که به صورتی عنوان می کند .

چند نفر برای گرفتن جواب به خانه دختر می روند . اگر جواب منفی بود دختر در کفش یکی از آنها ، نمک می ریزد و آنها تا نمک را ببینند ، قضیه را می فهمند . اگر مثبت بود ، خانه پسر فامیل ها را جمع کرده و بعد از شام ، یک کله قند ، شال ، انگشتر و شیرینی برداشته ، به خانه دختر می روند . فامیل دختر هم جمع می شوند . ریش سفیدی از طرف خانواده پسر شروع به صحبت می کند که آمده ایم با هم فامیل شویم ، پسرمان پسر شما و دختر شما دختر و عروس ما . اگر راضی هستید مهریه و شیربها را تعیین کنیم .

پدر دختر رضایت خودشان را بیان می کند . از هر دو طرف یکی از ریش سفیدان وکیل می شود تا صحبت ها را در مورد همه امور عروسی انجام دهند و وقتی در همه امور به رضایت دو طرف رسیدند ، کله قند را می شکنند .

هر کس سر کله قند را بردارد بعدا تحویل مادر عروس می دهد و انعامی می گیرد .

فردای آن روز به محضر ( دفتر ازدواج و طلاق ) رفته و صیغه عقد را جاری می کنند و بعد روز جشن و شیرینی خوران را تعیین می کنند .

بعد از اینکه کله قند را شکستند ، روی سر دختر شالی می اندازند و به انگشتش انگشتر که معروف به انگشتر نشانه است . اگر دختر و پسری همدیگر را بخواهند و پدر و مادرشان اجازه ازدواج ندهند ، با هم از آن محل فرار می کنند و به خانه یکی از اقوام می روند و با کمک وساطت یک نفر مراسم عروسی را با خوشی انجام می دهند .

در بعضی جای ها هم تا وقتی عقد نکرده باشند حق دیدن همدیگر را ندارند . برای عقد کنان یک روزی را قرار گذاشته و پسر و دختر با خواهر و زن برادرشان همه به بازار رفته ، آئینه و شمعدان ، قرآن ، لباس عروسی ، وسایل آرایش ، چند دست لباس ، چند جفت کفش ، جوراب ، کیف ، چادر عروس ، طلا و جواهر ، حلقه عروسی ، شال سفید ، آئینه جیبی ، دو جفت جوراب مردانه ، یک دستمال ، شانه سفید ، قیچی ، وسایل حمام ، وسایل سفره عقد را می خرند . این وسایل را با چند خنچه شیرینی و با یک سبد گل و مقداری کشمش تر به خانه دختر می فرستند .

خانه دختر هم پسر را به بازار می برند و برایش کت و شلوار ، جوراب ، کراوات ، لباس ، وسایل آرایشی ، لوازم اصلاح ، دستمال و حوله می خرند . دختر را خواهران پسر به آرایشگاه می برند . پسر هم ماشینی را بزک کرده و با آن دختر را از آرایشگاه به خانه می برد . شب یا بعد از ظهر فامیل های هر دو طرف در منزل دختر جمع می شوند . اگر شیرینی خوران دختر را انجام دهند ، شیرینی عقد کنان را قبل از نهار در خانه پسر می خورند . شیرینی دختر را هم بعد از ظهر در خانه دختر یا تالار می خورند .

اتاق عقد را قشنگ آرایش داده و چراغ و بادکنک و ... آویزان می کنند .

دو تا صندلی داخل اتاق می گذارند . سفره را باز کرده و داخل سفره ، آئینه و شمعدان ، قرآن ، جانماز ، یک کاسه آب ، گل ، شمع ، عسل ، شیرینی ، کشمش ، نقل ، کیک عروس ، حلقه ، جواهر ، گردو و بادام ، شاخه نبات ، تخم مرغ ، نان سنگک ، کله قند و ... می گذارند .

هر دو طرف ملائی را به وکالت خود گرفته و به خانه می آورند . قبل از اینکه صیغه عقد را بخواند از دو طرف ( پدر پسر و دختر و خود عروس و داماد ) وکالت می گیرد . ملا می پرسد که آیا من وکیلم که شما را به عقد دائم فلانی با فلان شرایط درآورم ؟ . اگر دختر چیزی نگفت می گویند که متانت دختر از ساکت بودن آن مشخص است . اگر بار دوم هم جواب نداد می گویند عروس رفته گل بچینه . برای بار سوم اگر دختر خجالتی بود و جواب نداد ، دخترهای دور و برش ، نیشگونش گرفته و باعث می شوند بلی را بگوید .

در این بین ملا نتیجه آزمایش و بهداشت آنها را نگاه می کند و احوالات آنها را در دفتر عقد می نویسد و می دهد تا پدر دو طرف همراه با سه شاهد و عروس و داماد ، دفتر را امضا کنند .

بعد ملا همه را به سکوت و نشستن روی زانوانشان دعوت می کند و آئینه ، قیچی ، شانه ، دستمال ، جوراب هائی را که فامیل پسر روزهای اول خریداری کرده و به خانه دختر فرستاده بودند ، زیر زانوان خود گذاشته و عقد را جاری می کند ( بعد از خواندن صیغه عقد ، این وسایل به ملا می رسد ) . روی سر دختر و پسر شال سفیدی گرفته و هفت دختر شوهر نکرده با ریسمان های گره نخورده شال را می دوزند و می گویند : برای عروس خانم لباس بخت می دوزیم ، الهی خوشبخت شود .

فامیل دختر چاقو یا قیچی را باز کرده زیر سفره عقد می گذارند و بالای سر آنها قند را می سایند . دست دختر یک شیشه جیوه می دهند تا آن را تکان دهد یعنی اینکه قلب پسر به خاطر دختر مثل جیوه بلرزد .

بعد از خواندن صیغه ، ملا شادباش گفته و بعد همه میهمان ها شادباش می گویند و شیرینی و چای و میوه می خورند .

بعد از رفتن ملا همه شروع به رقص و پایکوبی می کنند . دختر و پسر حلقه های همدیگر را می اندازند و اطرافیان هم به هر دو هدیه هائی را می دهند . پسر یا مادر و خواهرش جواهرات دختر را می بندند و دختر هم داخل دهان پسر نقل می گذارد . بعد از این مراسم ها ، مراسم عروسی شروع می شود .

یک روز به نام آستارکوبه یا قاش آلما و یا همان آرایش صورت است که موشاطا ( مشاطه ) یا همان آرایشگر زن آمده و عروس را آرایش می کند . وسط کار ، آرایش عروس را رها کرده و منتظر انعام از طرف داماد می ماند و وقتی انعام گرفت دوباره کار خود را از سر می گیرد .

بعد از این روز ، روز بعد مراسم حنابندان است که در هر دو خانه عروس و داماد صورت می گیرد .

بعد از شام خنچه های حنابندان از طرف پسر به خانه دختر و از خانه دختر هم به سوی خانه پسر انتقال می یابند . تا صبح مراسم رقص و شادی در هر دو خانه برپاست .

داماد را لباس پوشانده و دو نفر جوان که هنوز مجردند را ساغدوش و سولدوش ( سمت راست و چپ ) می کنند و دست داماد و ساغدوش و سولدوش یک شمع روشن یا یک چراغ روشن می دهند .

دست داماد و عروس و ساغدوش و سولدوش هایشان حنا می زنند که این شب از این جهت معروف به حنابندان شده است .

رسم است که داماد این شب نباید بخندد و هر کس توانست داماد را بخنداند ، انعامی می گیرد .

بعد از ظهر میهمان های داماد همراه با داماد به طرف خانه دختر می روند . از طرف عروس هم به پیشواز آنها می روند و در کوچه شروع به رقص و شادی می کنند تا داخل خانه .

از جهازیه دختر در دو نسخه صورت برداری می کنند که هر دو طرف آن را تائید و امضا می کنند و هر طرف یک نسخه از آن را بر می دارند و سپس جهاز عروس را به خانه پسر می برند .

از آشناهای نزدیک عروس رفته و با استفاده از جهازیه ، اتاق عروس و داماد را حاضر می کنند .

بعد از نهار دوباره همه جمع شده و مجلس رقص و شادی برپا می شود .

عروس را آرایش کرده ، پدر یا برادر عروس یک شال قرمز دور کمر او بسته و در حالی که سه دور ، دور تنور یا چراغ روشن می زنند ، دعای خیر او را می خوانند . بار سوم عروس از لبه تنور می بوسد . تا کوچه ، پدر یا برادر عروس از دست او گرفته و می برند و از زیر قرآن رد می کنند .

تا خانه داماد هم همه جلوی عروس یا کاروان حامل عروس می رقصند . عروس موقع رفتن دست پدر و مادر خود و لبه در خانه شان را می بوسد .

در قدیم عروس را با اسب می بردند . کاروان عروس دور شهر چرخی می زند و به سوی خانه داماد می رود . داماد و ساغدوش و سولدوش به پیشواز عروس می آیند و از بالای ساختمان 3 سیب سرخ را از بالای سر عروس پرت می کنند . عروس را از زیر قرآن رد کرده و وارد خانه می کنند . جلوی عروس اسپند دود می کنند و جلوی صورتش آئینه می گیرند . جلوی در اتاق می ایستند تا داماد به سر عروس شیرینی و نقل و سکه بریزد .

همه در اتاق ها و حیاط شادی کرده و می رقصند . بعد از مدتی همه می روند و فقط کسانی که برای شام دعوت دارند ، می مانند . داماد هم شام در منزل ساغدوش میهمان است .

شب ، جلوی اتاق عروس و داماد چند نفر از پیرزن ها می ایستند ( عمه خانومی یا خاله خانومی ) و منتظر می مانند که داماد ، دستمال باکرگی ( نشان باکرگی دختر ) را از در بیرون دهد . دستمال را پیرزن های مجلس دیده و می روند . صبح دستمال را یکی به خانه دختر می برد و از مادر دختر انعامی جهت این خبر خوش می خواهد .

روز بعد عروسی به نام دوواخ قاپما یا بنده تخت یا همان پاتختی فارس ها است . در این مراسم اکثرا پیرزن ها جمع می شوند و روی سر عروس شال سرخی به عنوان دوواخ می گذارند و پسر کوچک 7 تا 8 ساله ای سه بار سعی می کند آن را بردارد و بار سوم برداشته و فرار می کند و شال را روی درختی که باردار ( میوه دارد ) است ، می اندازد . بعد از برداشتن شال ، روی سر عروس نقل می ریزند .

حدودا یک هفته بعد هم مراسم ایاق آشما یا همان پاگشا است که دختر به خانه پدر می رود .

پدر عروس ، خانواده داماد را برای شام دعوت می کند و این اولین دیدار عروس بعد از یک هفته با پدر و مادرش و آشنایان می باشد .

در این مراسم هم دختر یواشکی یک چیزی را از خانه پدر می دزدد که اکثرا همه هم می دانند که چه چیزی را بلند کرده است .

  • zakaria aghapour

وداع آیدین آغداشلو با نقاشی و هنر که در آخرین گفتارش بیان شد، تلخ بود؛ اما آنچه تلخ‌تر بود، وداعش با خاک وطن بود و رفتن و گذشتنش از این دیار که سخت برای رسیدن به قله‌ هنرش شصت سال کوشیده است. او بدون آنکه حتی خود را طلبکار بداند، چمدانش را بسته و می‌رود، ولی آیا هنر ایرانی بدهکار او نیست و جایگاه آغداشلو در منظر متولیان فرهنگ ایران سرزمین دیده پس از شش دهه شد؟

به گزارش «تابناک»، «امشب بهترین لباس‌هایی را که داشتم پوشیدم و برای اینکه به چشم هنرمند و دوست ۴۵ ساله‌ام بیایم، پیراهن آبی بر تن کردم. در تمام این سال‌ها و در بد‌ترین و بهترین لحظه‌ها آیدین آغداشلو در کنارم بود و رنج‌های مرا دفن کرد و من غصه‌ها و حرف‌هایم را با او تقسیم کردم. او با صبوری گوش داد و گاهی آرامم کرد، زیرا او فروتن و شکیباست و از مردم این سرزمین طلبکار نیست. آیدین می‌داند که سهمش از این جهان چقدر است. به همین دلیل هم نمی‌گوید، ‌چرا مردم قدرش را نمی‌دانند‌ و من در تمام این ۶۸ سال زندگی‌ام نگران دو دست آیدین بودم و فکر می‌کردم که اگر این دو دست آسیب ببیند چه می‌شود؟»

این یادآوری‌های متفاوت را احمدرضا احمدی چندین سال پیش درباره رفیق سال‌های دیرینش، آیدین آغداشلو در مجلسی بر زبان آورد که کتابی از این نقاش، طراح و نویسنده برجسته ایران زمین رونمایی شده بود. احمدی به سادگی اشاره کرد، آیدین هیچ‌گاه طلبکار نبوده و غوغای رسانه‌ای به راه نینداخته که چرا به او نشانی در شانش ندادند و یا چرا جایزه‌ای به بزرگی و اعتبار جایگاه هنری‌اش دریافت نکرده است و این یکی از تفاوت‌های کوچک این هنرمند خوش‌چهره با بسیاری از هنرمندان هم‌عصرش است.

آیدین آغداشلو، فرزند محمد بیک آغداشلو (حاجی اوف)، در سال ۱۳۱۹ در رشت، به دنیا آمد. یازده ساله بود که پدرش را از دست داد و پس از آن به همراه مادرش به تهران آمد و در سال ۱۳۳۲ وارد دبیرستان جم در محله قلهک ‌و هم‌داستان عباس کیارستمی شد. سخت زندگی کرد و همین سختی او را در مسیری انداخت که در‌‌ همان دوران آثاری متفاوت خلق کند.

آیدین درباره این دوران در گفت و گویی که میان او و کیارستمی برای مرور خاطرات آن سال‌ها گذشته بود، یادآور شده بود: «جایی داشتم می‌گفتم که همیشه گرسنه بودم. آن موقع درختی بود به نام «تَه» در خرابه‌ای نزدیک مدرسه‌مان که می‌رفتیم و میوه‌های آن را می‌خوردیم! میوه‌هایش کمی بزرگ‌تر از یک دانه لپه بود و کل میوه فقط هسته بود و قشر دورش به نازکی کاغذ! از درخت بالا می‌رفتیم و این میوه‌ها را می‌خوردیم و کیف می‌کردیم!»

هنگامی که آغداشلو چهارده ساله بود، اولین اثر نقاشی‌اش به‌ فروش رسید. دو سال بعد، او طراحی گرافیک را در مؤسسه تبلیغاتی آشنا آغاز کرد و چندی بعد در بخش تبلیغاتی روزنامه اطلاعات مشغول به کار شد. آغداشلو در نوزده سالگی به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت و در سال ۱۳۴۶، از ادامه تحصیل منصرف شد. اولین مقاله‌اش را در زمینه نقد هنری در مجله اندیشه و هنر انتشار ‌و از آن پس نگارش نقد هنری و ادبی را ادامه داد.

آغداشلو چه سرنوشتی خواهد یافت؟

این هنرمند تأثیرگذار از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ در هنرستان هنرهای زیبای پسران و دانشکده هنرهای تزئینی به تدریس مشغول بود و در ‌همین سال‌ها در انجمن ایران و آمریکا در تهران یک نمایشگاه انفرادی نقاشی برگزار کرد. آغداشلو مجموعه‌ای از کتاب‌ها و نسخه‌های خطی را که جمع‌آوری کرده بود، در موزه نگارستان به نمایش گذاشت و چندی بعد برنامه‌ای با عنوان شیوه‌های دیدن برای تلویزیون ملی ایران ساخت.

او به نگارش، طراحی و اجرای فیلم‌نامه‌ای به نام رنگین کمان پرداخت که شامل نقاشی‌های متحرک بود و نویسندگی و اجرای دو فیلم مستند درباره خوشنویسی و کاشی‌کاری در معماری کهن ایرانی را بر عهده گرفت. آغداشلو در تأسیس موزه رضا عباسی در سال ۱۳۵۶ نقش مؤثرى داشت و به سرپرستى آن منصوب شد. مشارکت در تأسیس و برنامه‌ریزی موزه هنرهای معاصر تهران، موزه کرمان و موزه خرم‌آباد از دیگر فعالیت‌های او در این زمینه است.

او یک سال پس از انقلاب اسلامی کار گرافیک را از سر گرفت و از سال ۱۳۵۹ در دانشکده هنر دانشگاه الزهرا، دانشگاه آزاد و دانشگاه کرمان تدریس کرد و در ضمن به ایراد بیش از ۲۰۰ سخنرانی در ایران و خارج از کشور پرداخت. آغداشلو از سال ۱۳۵۹ نقاشی را در سطح وسیعی آغاز ‌و از آن پس در بیش از سی نمایشگاه گروهی شرکت کرد. سال ۱۳۶۰ کلاس‌های نقاشی کارگاه آزاد «هنرکده آزاد» توسط آیدین آغداشلو تأسیس شد.

آغداشلو در زمینه نوشتن و ساخت فیلم مستند درباره هنر ایران نیز فعالیتش را ادامه داد و مجموعه سیزده قسمتی با عنوان به سوی سیمرغ را درباره تاریخ نقاشی ایران تا قرن چهاردهم هجری برای صدا و سیما ساخت. او تا سال ۱۳۸۵ چندین کتاب منتشر کرد که از آن جمله می‌توان به تک چهره‌ها، این دو حرف، آقا لطفعلی صورتگر شیرازی و سال‌های آتش و برف اشاره کرد. او پس از این راه پرفراز و نشیب در قله می‌نشیند.

آغداشلو یکی از معدود برجستگان هنرهای تجسمی ایران است که مردم به چهره می‌شناسندش و به همین سان او را می‌ستایند و شاید همین قدرشناسی مردم است که سال‌ها آیدین را در این دیار نگه داشته است؛ اما حال این پیرمرد موسپید با این کوله بار تجربه، قصد ترک وطن را به دیاری دیگر دارد و ‌دیگر فرصتی پیش نخواهد آمد تا چهره جذاب این هنرمند شاخص را در تهران دید. او‌ پیش از رفتن، قلم ‌بر زمین خواهد گذاشت و دیگر اثری تا اطلاع ثانوی خلق نخواهد کرد.

اینکه او قصد ندارد اثری خلق کند، تلخ‌ترین واقعه‌ای است که در این سال‌ها در هنرهای تجسمی رخ داده؛ اما رفتن آیدین از ایران از آن هم تلخ‌تر است و یک نهیب به همه مسئولان فرهنگی این مملکت از صدر تا ذیل است. برای آغداشلو پس شصت سال نقاشی، حتی یک نوبت نمایش آثارش در حوزه هنرهای معاصر نیز فراهم نشد، چه رسد به قدردانی منزلت‌ و جایگاه هنری‌اش که در سراسر جهان خریدار دارد؛ این اتفاقی است که هنرمندان جوانی را مأیوس خواهد کرد و با خود خواهند گفت: «اگر آیدین آغداشلو چنین سرنوشتی می‌یابد، ما چه سرنوشتی خواهیم یافت؟»!

باید همچون احمدرضا احمدی نگران دست‌های آغداشلو بود که پس از نمایش کارنامه اعمالش، به سنجاب‌ها و گنجشک‌های بوم و بر دیگری دانه داد. او رفتنش از این دیار و توقف قلمش بر بوم نقاشی ـ‌ هر دو تا زمان نامشخص ـ را نه اتفاقی شگرف که به برخاستن گنجشک از قله تعبیر می‌کند؛ اما بعید نیست ‌حتی لرزش برخاستن یک گنجشک، بهمنی را روی سر ساکنان دامنه کوهستان روان کند و یا حداقل نوای خوش‌الحانش در این کوهستان نپیچد و ساکنان این گوشه از دنیا را غمگین‌تر سازد.

  • zakaria aghapour